ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گشتی در حوالی کتابفروشیها
انتشار آثاری شوقانگیز در روزهای دشوار کرونایی
مریم شهبازی
خبرنگار
کرونا باوجود همه محدودیتهایی که در سبک زندگی و حتی نحوه گذران مشاغل مختلف ایجاد کرده، در برخی جهات چندان بازدارنده نبود؛ نه اینکه تأثیر منفی به جای نگذاشته باشد؛ اما برخیها، از جمله اهالی کتاب و نشر تلاش کردهاند زودتر از سایر حوزههای فرهنگ و هنر به روند عادیشان بازگردند. یکی از مهمترین مصداقهای این گفته را هم میتوان در بازگشایی دوباره کتابفروشیها، یا حتی از سرگیری فعالیتهای حوزه نشر دانست. طی یک هفته اخیر خبر انتشار کتابی از استاد محمدرضاشفیعی کدکنی، قدری حال و هوای این روزهای علاقه مندان ادبیات را بهبود بخشید. این کتاب که چندی است به کتابفروشیها راه پیدا کرده دربردارنده پنج دفتر از اشعار منتشر نشده شفیعی کدکنی است که با عنوان «طفلی بهنام شادی» در قالب یک مجلد از سوی نشر سخن در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است. نکته قابل توجه درباره این کتاب، انتشار آن پس از 23 سال است؛ آن هم مجموعه شعری از این استاد باسابقه که کلاسهای سهشنبهاش از محبوب ترینهای حلقه درس و بحث در دانشگاه تهران است و علاقه مندان بسیاری را به پای جلسات او میکشاند.
از مجموعه شعر شفیعی کدکنی که بگذریم، در میان جوان ترهای ادبیات هم شاهد انتشار خبر خوبی بودیم؛ اتفاقی که اگر تنها به تلاشهای جسته و گریخته و شخصی اهالی کتاب محدود نشود و مسئولان هم بالاخره تصمیم به کاری جدی در این زمینه بگیرند میتوان امیدوار شد که ساکنان دیگر نقاط جهان به مرور با مخلوقات ادبیات معاصرمان آشنا خواهند شد. این خبر درباره ترجمه گزیدهای از اشعار گروس عبدالملکیان به زبان انگلیسی و انتشار آن از سوی یکی از بزرگترین مؤسسات نشر جهانی است که شاید درباره آن خوانده باشید. این نخستین مرتبهای است که انتشارات «پنگوئن» سراغ کاری از شاعران امروز ایران رفته چراکه عمده ترجمههای آن پیشتر به ادبیات کلاسیک فارسی تعلق داشته است. این کتاب «Lean against this late hour» (تکیه دادن به دیروقت) نام دارد که گزیدهای از کتابهای «پرنده پنهان»، «رنگهای رفته دنیا»، «سطرها در تاریکی جا عوض میکنند»، «حفرهها» و «پذیرفتن» با 53 شعر است. ترجمه این شعرها از سوی احمد نادعلیزاده، استاد دانشگاه اورگان و ایدرا نووی، شاعر، نویسنده و مترجم امریکایی به انگلیسی انجام گرفته. نشر پنگوئن همزمان با انتشار نسخه چاپی، کتاب صوتی آن را هم منتشر کرده که برای اولین بار در خانه شعر امریکا، واقع در نیویورک رونمایی شد و طی همین چند روز اخیر با استقبال خوبی از سوی نشریات تخصصی روبهرو شده است.
در حوزه کتابهای کودک و نوجوان هم شاهد انتشار آثار متعددی بودیم؛ از جمله کتاب شادروان «سوسن طاقدیس» که پنجم اردیبهشت ماه سال جاری با زندگی وداع گفت، شاعر و نویسندهای که او را از افراد اثرگذار این گروه سنی میدانند. این کتاب که آخرین اثر طاقدیس به شمار میآید«خدایا... خدایا!» نام دارد و با همراهی نشر نیستان در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است. «خدایا... خدایا» دربردارنده ۱۰ نیایش است که در آن کودکان با پروردگار خود سخن گفتهاند. این اثر را تلاشی میدانند که طاقدیس در آن تلاش کرده به زبان کودکان شکلی تازه و نو از خداشناسی را برای آنها رقم زند و از سوی دیگر آن را تمرینی خواندهاند برای نویسندگی مخاطبان دبستانی تا با سبک نوشتاری نیایش و راههای آن آشنا شوند. این کتاب در قالب سه مجلد منتشر میشود که دو جلد بعدی آن هم در دست آمادهسازی است.
حمیدرضا اردلان پژوهشگر موسیقی و عضو هیأت داوران جشنواره ملی موسیقی جوان در گفتوگو با «ایران»
قداست زدایی در عصر جدید
ندا سیجانی
خبرنگار
دلخوری هنرمندان موسیقی از صداوسیما به سالهای دور برمیگردد، از آن روزها و روزگارانی که رنگ موسیقی در رسانه ملی سفارشی و فرمایشی شد و رخ سازها از سیمای ملی برچیده گردید تا روزهای بعد آن و گلایه استادان موسیقی چون شهرام ناظری و.... که صداوسیما آثارشان را بدون اجازه پخش میکند همچنان ادامه دارد و تا به امروز که برنامههایی سرگرمکننده با عنوان استعدادیابی چون «عصر جدید» سودای شناخت ومعرفت در باب هنر دارند و هنرمندان جوان و نوجوان موسیقی دانسته یا نداسته این صحنه را سکوی پرتاب خود دیدهاند و منتخبان جشنوارههای بزرگی چون موسیقی جوان و نوای خرم هنر خود را دراین عرصه به منصه ظهور گذاشته بدون آنکه بدانند سرانجام این تشویقها و بهبه و چهچهها چه خواهد شد! حمیدرضا اردلان ازآهنگسازان و پژوهشگران با تجربه موسیقی ایران و از اعضای هیأت داوران جشنواره ملی موسیقی جوان است و طی این سالها مسئولیت مشاور بخش موسیقی مقامی این جشنواره را بر عهده داشته است. اردلان در اغلب رویدادهای مؤثر در حوزه موسیقی نواحی ایران حضور داشته و از بسیاری موسیقیدانان نواحی آثار با ارزشی را گردآوری کرده است. همچنین او در ثبت آثار موسیقی ایران بهعنوان میراث ملی و جهانی در سازمان یونسکو نقش داشته است. با او در مورد حضور نسل نوظهور موسیقی در برنامه عصر جدید به گفتوگو نشسته ایم که در ادامه میخوانید:
چه عواملی موجب میشود شرکتکنندههای نوجوان و جوان جشنواره ملی موسیقی جوان دیده نشدنها در این جشنواره پر و پیمان را بهانهای برای حضور در شبکههای تلویزیونی قلمداد کنند؟
جشنواره موسیقی جوان وظایف و اهداف معین و محدودی دارد و بخشی از یک کل است. این جشنواره بهعنوان یک مرجع معتبر در موسیقی قادر است اصالت جریان های موسیقی را تشخیص دهد و اعلام کند، موفق بوده است. این نوع جشنوارهها نقش وضعی دارند و تأثیر در تأسیس ماهیت امور به عهده آنان نیست. حضور آنها مؤثر در روشن کردن رویدادها و ریشههای آن است و در یک کارکرد انضمامی وضعیت آینده را متذکر میسازد. بنابراین موسیقیدانان جوان میتوانند خود را محک بزنند و جایگاه خود را تشخیص دهند یا مطمئن شوند که در جامعه موسیقی خود و کشور آنچه در ذهن خود میپندارند تا چه اندازه با واقعیت نزدیک است. جشنواره موسیقی جوان نمیتواند صرفاً به یک نفر یا چند نفر توجه نشان دهد، این جشنواره جهتی را نشان میدهد و سعی دارد به حفظ صورت و محتوای موسیقی ایران یاری رساند. اما اطلاق مفهوم دیده شدن برای برخی از انواع موسیقی مانند مقامی یک تناقض است.
چرا دیده شدن تناقض است؟ هر نوع موسیقی برای شنیدن و مخاطب است!
درعرفان ایرانی دیدار بینی موضوعی است، که اشاره به نسبت نوازنده و خواننده با معانی کلی دارد. «همی بیند که در هر ذرهای رویی است او را
/ در نگر ای کوردل گر دیده دیدار داری.» دیدار بینی غیر از دیده شدن است، هنگامی که انسان بخت دیدارمییابد، با هستی و نیستی نسبت پیدا میکند وموضوع کلی و فراتراز من بهعنوان سوژه منتزع است. در بیان دیگر موسیقی مقامی برای دیده شدن مجری آن تکوین نیافته، بلکه برای این است که مجری وهمراهان او یعنی مخاطبان، حقیقتی را دیدار کنند. اگر مضامین این نوع موسیقی و جایگاه اجرا را در نظر نیاوریم اشتباه است.
بهعنوان مشاور بخش موسیقی مقامی جشنواره موسیقی جوان و عضو هیأت داوران، از دیدگاه شما جشنواره موسیقی جوان چه وظیفهای در حمایت از نسل نوظهور موسیقی دارد؟ آیا بعد از پایان جشنواره میبایست حمایتی وجود داشته باشد؟
بله. مهمترین وظیفه جشنواره توجه به حفظ صورت و ماهیت انواع موسیقی حاضر در جشنواره، تداوم در کار و توسعه صوری و معنایی، حفظ استقلال رأی فنی و حفظ همکاران متخصص است و دور نگاه داشتن اجرای جشنواره از اعمال مدیریت سیاسی.
آیا طی سیزده دوره برگزاری جشنواره موسیقی جوان، موضوعاتی که اشاره کردید مورد توجه مسئولان برگزارکننده بوده و رعایت شده است؟
در پایان هر دوره، دبیر جشنواره از طرف هیأت داوران در مراسم اختتامیه بیانیهای قرائت میکند، این بیانیه پیشنهادهای معنایی و اجرایی را در بر دارد که انجام آخرین مسئولیت و اقدام جشنواره است. گمان میکنم مسئولان دولتی به مفاد این بیانیهها بهطور کامل عمل نمیکنند. خود آنها هم در بندهای دیگری گرفتارند که به سیاستهای فرهنگی دولت مربوط است. نمیتوان به شیوه انتزاعی موضوعات را تحلیل و درک کرد، سیستم فرهنگی کشور دچار عارضه است و در آن چندگانگی هست. همیشه محتواها در اجرا ابتر میماند و حتی صورت اجرا هم میبایست تابع ملاحظاتی باشد. این رویه به هنر و موسیقی ما صدمه زده است. یکی از دلایل تداوم چنین وضعیتی بهکارگیری مدیران فرهنگی حرفشنو است که وظیفه مهم آنها ترجمه منویات جامعه هنری کشور در گوش و چشم مسئولان بالا دست است و در عین حال راضی نگاه داشتن جامعه هنری با وعدههایی که اغلب عمل نمیشود، این مدیران تعدیلکنندهاند. خب، خیلی از هنرمندان که در کار خود واضح و روشن عمل میکنند تن به تعدیل خواستههای خود نمیدهند.
رسانه ملی چون تلویزیون در هدایت یا عدم هدایت هنرمندان جوانی چون پارسا خائف و مبین درپور و امثال این هنرمندان جوان که استعدادهای خود را در چنین رسانههایی جستوجو میکنند چقدر اثرگذار است؟
این سؤال مهمی است، تلویزیون میتواند نقش محوری ایفا کند اما چون ساختار سیاسی دارد، جریان معرفتی موسیقی ایران را در اولویتهای تبلیغی و فرهنگی قرار نمیدهد. تلویزیون دانسته یا نادانسته یکی ازعوامل نابودی انواع موسیقی معرفتی است. حتی در الحان مذهبی و نوحهها و مدح و مرثیه هم امکان این وقوع وجود دارد. بسیاری از نوحهخوانان از اصالتهای این الحان دور شدهاند. تلویزیون از فرهنگ اقوام ایرانی واهمه دارد، شما در شبکههای سراسری یک گوینده با لباس محلی کردی، آذری یا بلوچی نمیبینید، مراسم شادمانی حقیقی فرهنگهای ایرانی بهطور زنده پخش نمیشود، تلویزیون جشنوارهها را بهصورت گزینشی گزارش میکند که نوعی رفع تکلیف است، تلویزیون به دپارتمانهای تخصصی مستقل هنری نیاز دارد و یکی از مهمترین موضوعها در تلویزیون، ساز موسیقی است، هنرمندان ریشهدار نمیپذیرند بخشی از اجرا حذف گردد. خب، این سبب میشود انواع نازلتر اجراهای موسیقی فرصت یابند و نتیجه این کار سبب شده که مردم موسیقی را از رسانههای غیر ملی بشنوند و همواره از رسانه ملی گله داشته باشند و آن را ملی ندانند.
شاید از نگاه دیگر بتوان گفت استاد نورمحمد درپور و موسیقی مقامی که سالها رسانه ملی با نام این بزرگان و این نوع موسیقی اصیل بیگانه بوده، این برنامه ایجاد فرصت یا عرصهای برای معرفی این بزرگان به مردم باشد؟
هر چیز بهجای خویش نیکوست، این برنامهها ذهن و گوش مردم را در موضوعات جدی و متمرکز گمراه میکنند و بهتر است بهکار خود بپردازند. بجا نیست در یک کاباره الحان آیینی ارائه شود یا در یک شو تلویزیونی کسانی که بیرون از الحان موسیقی تربت جام هستند آن را تأیید یا تکذیب کنند. اصولی نیست این پیام را به موسیقیدانان فرهنگهای ایرانی بدهیم که راه بیراهه است. در واقع این گونه برنامهها قداستزدایی میکنند. یک نفر صاحب الحان از نسل حقیقی موسیقی تربت جام یا حتی موسیقی سنتی ایران، در حقیقت امر میراث معنوی و معرفت شنیداری جامعه خود را حمل میکند، شوهای اینچنینی با هدف دیده شدن و سرگرمی برای آن ویرانگر است.
اگر بخواهید به زبان تخصصی در عرفان ایرانی که پشتوانه موسیقی مقامی است موضوع را نقد کنید مابهازای آن چیست؟
تناقض میان غفلت و حیرت است. شو تلویزیون اغلب وظیفه دارد غفلت ایجاد کند، رنگبهرنگ باشد، میان موفق و ناموفق داوری کند وجایزه بدهد. موسیقی مقامی حیرت و جلوت ایجاد میکند، متمرکز و وحدتگراست، موضوعش دیدار مقام جمع است. دیده شدن فرد نیست. مبین درپور نوه نور محمد درپور است، نورمحمد شاگرد ملا داد خدای کبودانی، ملا یاسین مریدار، ملا آواره و استادان اهل معرفت بوده، یک زنجیره آیینی که در کار حیرت است. در میان متفکران و آیینشناسان حتی حضور این نوع آیینها در یک جشنواره فنی و تخصصی هم نقد میشود. مسأله آنجا بغرنجتر است که تلویزیون سالها و مدتها به صدها استاد موسیقی مقامی بیاعتنا بوده اما در یک شب یکباره مدافع این نوع موسیقی میشود. در زمان و مکان غیر متمرکز، که ذات متمرکز این نوع الحان را محو میکند.
وظیفه رسانهای چون تلویزیون در معرفی موسیقی درست و هنرمندان چیست؟
سادهترین وظیفه پخش زنده آیینهای آنها در اقصی نقاط کشور است، یا لااقل پخش زنده جشنواره موسیقی جوان و جشنوارههای فرهنگی دیگر، دهها نوع از موسیقی سنتی، کلاسیک و مقامی با شرکت صدها نوازنده در حضور داوران متخصص اجرا میشود. نوازندگان جوان در یک وحدت آرمانی با لباسهای آیینی، زبان و فرهنگ خود به وسعت اقوام ایرانی حضور دارند. خوب تلویزیون مدام مشغول نصحیت کردن مردم است اما خود نصیحت پر حاصل فرهنگهای آیینی موسیقیدانان جوان ایران را نمیشنود.
چه دلایلی سبب این وضعیت میشود؟
دامنه بحث گسترده است، مارشال مک لوهان دهکده جهانی را به واسطه توسعه تکنولوژی و رسانههای مجازی طرح مسأله کرد. این تئوری اگرچه بسیار نقد شده است اما او عبارت بسیار مهم «رسانه پیام است» را همسو با ظهور نظریه دهکده جهانی ابداع کرد، درک مفهوم این عبارت با درک وضعیت تکنولوژی و صورت رسانههای جدید که درحال تغییرند گره خورده است. از نظر او رسانه چیزی در امتداد حیات انسان است و انسان معاصر نمیتواند رسانه را در بیرون خود جای دهد و نظاره کند، بنابراین انسان معاصر رسانه را همراه و در امتداد خود درک میکند. مک لوهان به این مسأله توجه داشت که ساکنان جوامع معاصر چنان جزئیبین شدهاند که کلیات و ساختارهای کلان را نمیبینند. اما این جوهره رسانه است که زمینهساز مفاهیم پیامهاست. پیام در بطن خود تغییر وضعیت را سبب میشود و تغییر وضعیتها پس از وقوع به ادراک ما در میآیند یا در آن قرار میگیریم بیآنکه ارادهای در انتخاب آن داشته باشیم. ارتباط این بحث با موضوع ما ناگزیرها و دترمینیسم حاکم بر نظریه مک لوهان را گوشزد میکند که چطور جوامع بیاختیار در شرایطی قرار میگیرند که خود منشأ آن نبودهاند. ما به آسانی نمیتوانیم از تأثیرات آداب و رسوم بنیاد شوهای امریکایی دور بمانیم.
تلویزیون هرگز مدافع موسیقی جدی نبوده
تلویزیون در چهار دهه گذشته مگر در موارد جزئی و مناسبتی هرگز مدافع انواع موسیقی جدی و ریشهدار نبوده، برنامههایی با ساختارجُنگ و شو هستند که همه چیز را با هم مخلوط می کنند، این برنامهها وظیفه دارند سریع و یکشبه موضوعی را به شهرت یا دیده شدن برسانند که یک جور فستفود فرهنگی سطحی و مصرفگرایانه است، میدانید اینها کپی نازل برنامههای مغرب زمین است. تناقض آشکار است که تلویزیون مدام در حال تغییر گوش و معرفت شنیداری مردم به سمت جنسی بیریشه در موسیقی است، یک شو ناگهان و به ظاهر مبلغ موسیقی معرفتی و مقامی ساخته میشود، در این برنامهها موسیقی مقامی که منشأ معرفت شنیداری ایرانیان است در کنارمعلق زدن و شعبده بازی قرارمیگیرد. این ادامه یکسان سازی محصولات با جنس و فصل متفاوت به مثابه مصرف محض و کلیشهای است، معانی نزول داده میشود و رسمهای بیبنیاد جای آیینهای عمیق را میگیرد. درسالهای اخیر پس از سالها مطالعه تخصصی ما- یعنی متخصصان آکادمیک- به این باوررسیدیم که صلاحیت داوری موسیقی مقامی را نداریم، جشنواره ملی موسیقی جوان در پی طرح مسأله مهم مدتهاست از استادان موسیقی مقامی که زاده آن موسیقی هستند برای قضاوت دعوت به عمل میآورد. خب ملاحظه بفرمایید در یک شو موضوع معنا و تجلی آن نیست. نزول امور به سرگرمی و مفهوم دیده شدن است.
سه ستاره
همکاری مثلث اصغر فرهادی، امیر جدیدی و محسن تنابنده خبر داغ این روزهای سینمای ایران است
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
مهمترین فیلمساز سینمای ایران در دهه هشتاد. کارگردانی که سینمادوستان ایرانی را به رؤیای اسکار رساند و پدیدهای منحصر به فرد که رشد و موفقیتش ربطی به حمایت نهادها و ارگانها نداشت. نه در مرحله تولید و نه در مرحله نمایش فیلمهایش. اصغر فرهادی را اگر نه محبوبترین سینماگر ایرانی یک دهه اخیر که میتوان یکی از محبوبترینها و البته شاخصترین آنها دانست. فیلمسازی که بر نسلی از کارگردانهای پس از خود تأثیر گذاشت و خونی تازه به سینمای اجتماعی تزریق کرد.
درباره فرهادی بسیار گفته و نوشته شده، کارگردانی که محبوبیتش محدود به منتقدان نیست، اعتبارش تنها مختص به ایران یا آسیا نیست. بسیاری از مردم بویژه به خاطر افتخارهایی که برای سینمای ایران آفریده او را میشناسند. فرهادی توانسته تصویر تاریک و تلخی که بعضی از فیلمسازان، از ایران برای تماشاگر فرنگی خلق کرده و میکنند تعدیل کند و تغییر بدهد. او طبقهای از مردم، بخشی از این فرهنگ و گوشهای از بحرانهای این جامعه درگیر و دار سنت و مدرنیته را به مخاطب غربی شناسانده که مغفول و پنهان مانده بود و در تصاویر کارت پستالی از جغرافیای کمتر دیده شده ایران یا فیلمهایی که بدویت و فقر را غلو شده به نمایش میگذاشتند از آنها اثری نبود.
«رقص در غبار» تا اسکار
فرهادی با نخستین فیلمش «رقص در غبار» نظر منتقدان را جلب کرد. این موفقیت در سطحی گستردهتر برای «شهر زیبا» و «چهارشنبه سوری» هم تکرار شد. او با سه فیلم به چهرهای مطرح تبدیل شده بود که فیلم به فیلم بهتر میشد و انتظارها از او بالاتر میرفت. نقطه عطف کارنامه او اما «درباره الی» بود. فیلمی که خرس طلایی بهترین کارگردانی جشنواره برلین را برای سازندهاش به ارمغان آورد و بستر دیده شدن «جدایی نادر از سیمین» را فراهم کرد. فیلمی که پدیده بیست و نهمین جشنواره فجر بود و نوار درخشش تا اسکار رسید و سینمای ایران را صاحب جایزهای کرد که همواره از آن دریغ شده بود.
با «اسکار» و «جدایی» فصلی تازه در زندگی حرفهای فرهادی آغاز شد. حالا او فیلمسازی بود که تهیهکنندگان خارجی مایل بودند با او در پروژههایی متفاوتتر از آنچه در ایران تجربه کرده بود، همکاری کنند. «گذشته» یک اتفاق در کارنامه فرهادی نبود، اما تصویری که از زندگی و روابط در غرب ارائه میداد، شبیه اغلب تصاویری نبود که فیلمسازان شرقی بویژه ایرانی محتاطانه و گاهی مرعوب شده برایمان ساخته بودند. او آنجا هم تنهایی انسان، پیچیدگی روابط و شکستها و ناکامیهای انسان امروز را دنبال کرده و به تصویر کشیده بود. با «فروشنده» فرهادی به سینمای ایران بازگشت. بازگشتی که موفقیت «درباره الی» یا «جدایی» را برایش تکرار نکرد اما این فیلم هم دوستداران فراوانی داشت.
بویژه مضمون ملتهب فیلم و فضایی که برای تماشاگر درباره قضاوت کردن یا بخشیدن ایجاد میکرد به عنصر برجسته و چالش برانگیز فیلم تبدیل شد. «همه میدانند» دومین فیلمی که فرهادی خارج از ایران کارگردانی کرد، اثری متوسط با تعلیق و گرهآفرینیهایی بود که پیش از آن در بهترین فیلمهایش به بهترین شکل با آن روبهرو شده بودیم.
بازگشت پرافتخارترین فیلمساز ایران به سرزمین مادری
حالا و دو سال پس از «همه میدانند» پرافتخارترین فیلمساز ایران دوباره به سرزمین مادری بازگشته تا اینجا و با حضور بازیگران ایرانی فیلم بسازد. از همان زمان که خبر تولید فیلم شنیده شد، گمانه زنیها هم آغاز شد. فرهادی فیلمسازی مهم است و نمیتوان به سادگی از خبر تولید فیلم تازهاش گذشت و نسبت به ترکیب بازیگران و عواملش بیتفاوت بود.
نخست شنیده شد نوید محمدزاده نقش اصلی فیلم را بازی میکند. ستارهای که این روزها در اوج است و محبوب و پرافتخار. همکاری با فرهادی میتوانست فرصتی تازه برای درخشش او باشد اما با تکذیب حضور محمدزاده، دو نام دیگر به شکل رسمی بهعنوان بازیگران اصلی فیلم معرفی شدند. ترکیبی دور از ذهن، متفاوت اما جذاب. امیر جدیدی و محسن تنابنده. دو بازیگر با کارنامه متفاوت و ویژگیهایی دور از هم که بخت سراغشان آمده و به فرصتی دست یافتهاند که آرزوی بسیاری از بازیگران ایران و حتی جهان است. اگرچه اعتبار و جایگاه حرفهای فرهادی از بازیگران فیلمش بسیار بالاتر است، اما هریک از آنها با نقش آفرینیهای خوب استعداد و قریحهشان را نشان دادهاند. امیر جدیدی که شایسته بود به «قهرمان» برسد، چرا که در سالهای اخیر یکی از بهترینهای سینمای ایران بوده و طیفهای متنوعی از نقشها را بازی کرده و محسن تنابنده بازیگری بااستعداد است که میتواند فراتر از همه نقشآفرینیهای خوبش دیده و تحسین شود.
اغلب بازیگرانی که با فرهادی همکاری کردهاند در آثار او بالاتر از تجربههای قبلی خود دیده شدهاند، حالا نوبت دو ستاره است. یکی ستاره سینما و دیگری ستاره تلویزیون تا به چشماندازهایی وسیعتر و دنیایی بزرگتر بیندیشند. با فرهادی و با «قهرمان».
خط خبر
چاپ سوم رمانهای «پریباد» و «سوگ مغان» نوشته محمدعلی علومی از سوی نشر آموت منتشر شد؛ علومی پیش از این در رمان «ظلمات» و دو مجموعه داستان کوتاه «هزارویکشب نو» و «قصههای غریب، مردمان عادی» به فرهنگ مردم و بهرهمندی از افسانهها و اسطورهها به روابط اجتماعی مردم شهر بم پرداخته است.
رضا کیانیان، ستاره پسیانی و یسنا میرطهماسب به جمع بازیگران فیلم «بعد از اتفاق» پیوستند؛ این فیلم که بهکارگردانی پوریا حیدری مجوز ساخت گرفته با تهیهکنندگی مشترک کمپانی پیاس فیلم قبرس، کمپانی گریز متری کانادا، کمپانی پل مدیا امریکا و کمپانی ایایام یو فنلاند ساخته میشود.
علیخدایی، ناهید طباطبایی و عالیه عطایی بهعنوان اعضای هیأت داوران ششمین دوره جایزه فرشته انتخاب شدند. همچنین حسن محمودی، مهدی افروزمنش و کاوه فولادینسب نیز بهعنوان اعضای هیأت انتخاب معرفی شدند.
مشهد مقدس با اکران «خروج» ابراهیم حاتمیکیا بهعنوان دومین شهر بزرگ میزبان «سینما ماشین» خواهد بود.
نامزدهای نهایی بخش رمان سومین دوره جایزه ادبی «احمد محمود» معرفی شدند که محمد حسینی، کامران سپهران و امیر نصری داوری این بخش را بر عهده داشتند. نتایج نهایی تا پایان خردادماه اعلام میشود.
دستو طرح جدید حمیدرضا بیدقی بر اساس قطعه «همدم» تقدیم به هنرمندان پیشکسوتی که با هنرشان با کادر درمانی همدلی کردند، منتشر شد.
سینماهای ایالت کالیفرنیا بهعنوان بزرگترین بازار سینمایی امریکا از تاریخ ۱۲ ژوئن (۲۳) خرداد با کاهش ۲۵ درصدی ظرفیت آغاز به کار میکنند.
اسامی داستانهای راهیافته به مرحله داوری سومین دوره جایزه «ارغوان» منتشر شد. لیلی گلستان، احمد پوری و حسین سناپور داوران جایزه داستان کوتاه «ارغوان» هستند.
جشنواره بینالمللی مستند شفیلد در کشور انگلستان نام سه فیلم ایرانی را در برنامه نمایش سال ۲۰۲۰ خود قرار داد؛ در این رویداد سینمایی که امسال بهدلیل شیوع ویروس کرونا بهصورت آنلاین و از تاریخ ۱۰ ژوئن (۲۱ خرداد) برگزار میشود.
نگذاریم افسوس هنرمندان صنایع دستی بیشتر شود
ادامه از صفحه اول
در کارگه کوزهگری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویای خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش
صنایع دستی لطفی بیکران و گنجینهای پرارزش است، اما نامحرمان قابلیت دیدن آنها را ندارند.
ما سمیعیم و بصیریم و خوشم
با شما نامحرمان ما خامشیم
بیشترین ارزش افزوده، کمترین وابستگی به خارج، کاربردیترین هنر، بومیترین زیبایی شناسی، هویتیترین صنعت، ارزآورترین رشته هنری، اشتغالزاترین شغل، معنویترین صنعت، متنوعترین رشته، آسان آموزترین شغل، ... اینها نه بهدلیل تعصب و شیفتگی بلکه بهدنبال سالها تحقیق و مسئولیت در سطح شورای جهانی صنایع دستی یا معاون تحقیقاتی کمیسیون ملی یونسکو ادعا میشود. با وجود این، برخی کشورهای دیگر دنیا با نداشتن بسیاری از بضاعتهای موجود در کشور ما دهها بلکه گاهی صدها برابر در تجارت صنایع دستی از ما جلوترند و وضعیت هنرمندانشان از هنرمندان عزیز ما بهتر است. علتهای آن هم مشخص است، اما باید همتی بلند در اراده مسئولان برای رفع آنها باشد. از فرهنگسازی تا گفتمانسازی، از تجاریسازی تا ساختارسازی و از قانونسازی تا فضاسازی و... مسائلی هستند که صنایع دستی و هنرهای سنتی با آن مواجه است. تا نگرش و باورهای ما بهطور بنیادین دگرگون نشود و ارادهای ملی صورت نپذیرد وضعیت نه تنها بهبود پیدا نمیکند بلکه روز به روز فرصتهای استثنایی نیز کمتر میشود و افسوس هنرمندان و فرهنگ دوستان بیشتر میگردد.
در کارگه کوزهگری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویای خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش
صنایع دستی لطفی بیکران و گنجینهای پرارزش است، اما نامحرمان قابلیت دیدن آنها را ندارند.
ما سمیعیم و بصیریم و خوشم
با شما نامحرمان ما خامشیم
بیشترین ارزش افزوده، کمترین وابستگی به خارج، کاربردیترین هنر، بومیترین زیبایی شناسی، هویتیترین صنعت، ارزآورترین رشته هنری، اشتغالزاترین شغل، معنویترین صنعت، متنوعترین رشته، آسان آموزترین شغل، ... اینها نه بهدلیل تعصب و شیفتگی بلکه بهدنبال سالها تحقیق و مسئولیت در سطح شورای جهانی صنایع دستی یا معاون تحقیقاتی کمیسیون ملی یونسکو ادعا میشود. با وجود این، برخی کشورهای دیگر دنیا با نداشتن بسیاری از بضاعتهای موجود در کشور ما دهها بلکه گاهی صدها برابر در تجارت صنایع دستی از ما جلوترند و وضعیت هنرمندانشان از هنرمندان عزیز ما بهتر است. علتهای آن هم مشخص است، اما باید همتی بلند در اراده مسئولان برای رفع آنها باشد. از فرهنگسازی تا گفتمانسازی، از تجاریسازی تا ساختارسازی و از قانونسازی تا فضاسازی و... مسائلی هستند که صنایع دستی و هنرهای سنتی با آن مواجه است. تا نگرش و باورهای ما بهطور بنیادین دگرگون نشود و ارادهای ملی صورت نپذیرد وضعیت نه تنها بهبود پیدا نمیکند بلکه روز به روز فرصتهای استثنایی نیز کمتر میشود و افسوس هنرمندان و فرهنگ دوستان بیشتر میگردد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
انتشار آثاری شوقانگیز در روزهای دشوار کرونایی
-
قداست زدایی در عصر جدید
-
سه ستاره
-
خط خبر
-
نگذاریم افسوس هنرمندان صنایع دستی بیشتر شود
اخبارایران آنلاین