ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تصویری از خودمان در«این ما هستیم»
یگانه خدامی/ اگر دنبال یک سریال خانوادگی میگردید که این روزهای قرنطینه حالتان را کمی بهتر کند «این ما هستیم» انتخاب خوبی است. «این ما هستیم» قصه یک خانواده امریکایی است. سریالی که عشق و زندگی مشترک «جک» و «ربهکا» پایه و اساس آن است و تولد سهقلوهایشان جهتش را مشخص میکند. تابهحال ۴ فصل ازاین سریال منتشرشده است وهرفصل با روز تولد سهقلوها آغاز میشود. تولدی که بخشی از ماجرای زندگی «پیرسون»ها را کلید میزند.
اگراین سریال را دیده باشید باید در فصل چهارم منتظر باشید تا بخش خاصی از زندگی این خانواده را ببینید که یکی از فرزندان یعنی «رندال» نقش اصلی آن را دارد. «این ما هستیم»در فصل چهارم هم احساسات شما را برمیانگیزد و گاهی وادارتان میکند همراه شخصیتهایش گریه کنید. این بارهم ابتدای فصل و با شخصیتهای تازهای که وارد سریال شدهاند کمی سردرگم میشوید اما زود با آنها همراه میشوید و سریال را دنبال میکنید. با «کیت» که تولد فرزندش زندگیاش را کامل تغییر میدهد، با«کوین»که هنوز دنبال تکرار زندگی پدر و مادرش در زندگی خودش است و با «رندال» که دراین فصل تصویر دیگری از خودش به شما نشان میدهد.
این ما هستیم(This is Us)
کارگردان: دن فاگلمن
بازیگران: میلو ونتیمیگلیا، مندی مور، استرلینگ کیبراون، کریسی متز
سال ساخت: ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۹
مرا به خاطرت نگه دار
مستندسازان در گفتوگو با «ایران» از تجربه همنشینی با کادر درمانی در خط مقدم مبارزه با کرونا میگویند
نرگس عاشوری
خبرنگار
دوربین مستندسازان این روزها رو به روی بحران ویروس کرونا ایستاده است. جمعی از مستندسازان مشغول ساخت و تهیه فیلمهای مستندی از خط اول مبارزه جامعه پزشکی با کرونا تا لایههای اجتماعی و درونی این بیماری مسری در بطن کشور هستند. مستندسازان این بار هم مثل هر بحران و بلایای طبیعی پیشتاز در ثبت و ضبط وقایعی هستند که در بطن جامعه و بیمارستانهای درگیر ویروس کرونا میگذرد. آن طور که محمدحمیدمقدم، مدیر عامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی عنوان کرده طرحها و پروژههای مرتبط با «کرونا» در اولویت حمایتهای تولیدی این مرکز قرار گرفته است. «خروج از عادت» محمد مقدم، «همه با هم» محمد رفیعی، «سربازان بدون اسلحه» مجید شیدا، «همیاری» محمدعلی مرادی، «من، زمین، کووید» مهدی قربانپور از جمله مستندهایی با موضوع کروناست که در شهرهای مختلف ایران روزهای پایانی تولید را پشت سر میگذارد. مرتضی آتشزمزم، شاهین صمدپور، دکتر محمد کیاسالار، لیلا امینی، حجت عدالتپناه، محمدجعفر باقرینیا و ... دیگر افرادی هستند که این روزها درگیر ساخت مستندهایی با موضوعات مرتبط با کرونا هستند. برخی از چهرهها هم ترجیح دادهاند آثارشان را در سکوت خبری تولید کنند. طبق رسم معمول از اغلب آثار بلندی که این روزها جلوی دوربین مستندسازان است در جشنواره سینما حقیقت رونمایی خواهد شد و البته اکثر تیمهای تولید همزمان مستندهای کوتاهی را هم آماده کردهاند که بخشهایی از آن در همین ایام از تلویزیون پخش شده است. بر اساس شنیدهها بیشتر آثار تولید شده بخصوص در شهرستانها بر نگاه امیدآفرین متمرکز شده است و حال باید تا جشنواره سینما حقیقت منتظر ماند و دید کدام بخش از حقایق بحران ویروس کرونا در این جشنواره بازتاب خواهد داشت. مستندسازانی که این روزها در خط مقدم مبارزه با کرونا مشغول ثبت و ضبط صحنه مواجهه تیم کادر درمان با این بحران هستند میگویند هر کدام بر اساس جهانبینی و دغدغه خاص خودشان با این موضوع مشترک برخورد کردهاند و معتقدند حاصل کار متفاوت خواهد بود اما فصل مشترک دلمشغولی همه آنها این روزها نگرانی برای تیم درمان در روزهای کرونا و پسا کروناست.
از نفسهای به شماره افتاده تا بغض سال تحویل
جواد یقموری و مهدی امینی از جمله مستندسازانی هستند که علاوه بر تولید مستند «تنگنای»، مجموعه مستندهای کوتاه بالغ بر 30 قسمت را برای پخش در همین ایام تولید کردهاند. آنها که از اولین روزهای شیوع کرونا در بیمارستان کامکار قم یا به گفته خودشان قلب کرونای ایران حضور داشتهاند تلاش پرسنل از پزشکان تا نیروهای خدماتی و جهادی و وضعیت بیماران و همراهان آنها را به تصویر کشیدهاند. مهدی امینی از مواجههاش با فضای بیمارستانهای مختلف قم به «ایران» میگوید: روزهای اول فضا غریبانه و سنگین و رعبآور بود. به آرامی و در گذر زمان متوجه شدیم غیر از ویروس کرونا چیزهای دیگری وجود دارد که باعث دلگرمی است. همه دست در دست هم فضای امیدبخشی را شکل دادند. بسیاری از کمبودها با همدلی برطرف میشد. تلاش آدمهایی که هر کدام سهمی از این همدلی داشتند سنگینی فضا را تلطیف کرد. ما هم گریه و فریاد و مرگ را به چشم دیدیم و تصویر کردیم و هم این فضای دلگرمکننده همدلی را. از مریضی که احیا میشود و به زندگی برمیگردد تا مریضی که نفسهای آخرش را میکشد، از مریضی که تنهاست و کسی ندارد و پرسنل آنقدر دلسوزانه به او کمک میکنند که تنهایی را درک نکند تا خندههای سال تحویل و گریه دلتنگی دوری از آغوش خانواده و بغض پرستاری که یک ماه است فرزندش را ندیده. تصاویر نابی بود، اسمش بیمارستان بود اما فضا چیزی فراتر بود. او معتقد است که مستندسازی در باره تلاش تیم پزشکی به هر میزان که باشد بازتابدهنده کامل فداکاری آنها نیست. امینی در ادامه تأکید میکند که قدرشناسی از پرسنل بیمارستان محدود به ایام بحران کرونا نشود: جانفشانی این عزیزان را فراموش نکنیم. خیلیها میگفتند از خانه خارج شدنمان به اختیار خودمان است اما برگشتنمان معلوم نیست. ما به عینه این گفتهشان را دیدیم پزشکان و پرستارانی که «راش» زندهشان را داشتیم اما بعد از چند روز شاهد مرگشان بودیم. فراموش کردن آنها کم لطفی است.
جواد یقموری که همراه امینی نویسندگی و کارگردانی این مجموعه مستند را بر عهده داشته، در پاسخ به سؤال «ایران» در باره لزوم ساخت این حجم مستند و احتمال تولید آثار مشابه توضیح میدهد: هر فیلمسازی جهانبینی خاص خودش را دارد و از زاویه دید خودش به وقایع هستی و اتفاقات پیرامونش نگاه میکند. مدنظر ما جنبههای مثبت ماجرا بود و این که قدری از دلهره و فشار روحی که تمام مردم دنیا را آزار میدهد کم کنیم. وظیفه هر کار فرهنگی این است که رنج و جهل جامعه را کم کند و شادی و زندگی واقعی را یادآوری کند.
24 ساعت با کادر درمانی و مواجههشان با اتفاقات
«در خط مقدم» عنوان مستندی است که توسط حسین گوهری جمشیدی و حامد کاظمزاده کارگردانی میشود. این مستند قرار است 24 ساعت از فعالیت پرسنل بیمارستان سینا تهران و تمام اتفاقاتی که کادر درمانی با آن مواجه میشوند را روایت کند از فعالیتهای مربوط به شغل و خانواده تا مواجههشان با بیمار و خانواده بیماران. محمد شکیبانیا تهیهکننده این مستند هم معتقد است که کارهای تولید شده با موضوع کرونا شبیه هم نخواهد بود چرا که هر فیلمساز دغدغه و نگاه خاص خودش را دارد. او میگوید: وقتی مسالهای به این فراگیری وجود دارد بدیهی است که هیچ مستندسازی سراغ کار گردشگری و سیاسی نرود. اغلب مستندسازان مستقل، درگیر همین فضا هستند. طبق اطلاعاتی که من از برخی آثار دارم فضای کارها متقاوت است. یک مستندساز سراغ خیابانهای خالی شهر و بازار همیشه شلوغی رفته که این روزها خلوت است و مستندسازی در قم که کانون شیوع ویروس است شرایط مذهبی و نگاهها به طب سنتی و تناقضات موجود را مدنظر قرار داده است. هر سوژه و شهر رنگ مایه خاص خودش را دارد. باید بیشتر از اینها مستند تولید شود تا جنبههای گوناگون این ماجرا در تاریخ ثبت شود. از این میان برخی آثار مصرف روز دارند و تعداد محدودی هم ماندگار میشوند.
تهیهکننده مستند «در خط مقدم» در باره برداشت و نوع نگاه این مستند به سوژه توضیح میدهد: کادر درمان فراتر از برنامهریزی دارند فرسوده میشوند. تخت خالی و دستگاهها و لوازم پزشکی قابل جایگزینی است اما کادر درمان سرمایهای غیرقابل جایگزین است. نمیشود به سرعت نیرو تعلیم داد و تربیت کرد. ماسک و شیلد را میشود تولید کرد، دستگاه پزشکی را میشود از کشور دیگری وارد کرد اما پرستار و پزشک عنصری نیست که یک شبه خلق کنید. دغدغه ما این بود که فرآیند کار و خستگی و فرسودگی تیم درمان را نشان بدهیم.
فراموششان نکنیم
مرکز فیلمسازی شمسه فیلم در مشهد از آغاز شیوع کرونا در چین دست به کار شده است. آن طور که هاشم مسعودی تهیه کننده و از اعضای این مرکز فیلمسازی میگوید حاصل کارگروه این مرکز 8 فیلمنامه است که قرار است در قالب فیلمهای کوتاه 5 دقیقهای تصویر شود. «گلشهر» به کارگردانی حسین نژادموسی عنوان یکی از مستندهای این مرکز است که فعالیتهای سلامت محور گروهی از مهاجرین افغانستانی در منطقه گلشهر از قبیل تولید ماسک، غربالگری مردم و توزیع ارزاق بین خانوادههای کمدرآمد را روایت میکند. دیگر تولید مستند شمسه فیلم، پرتره پرستاری است که در بخش سوختگی بیمارستان امام رضا(ع) مشهد مشغول کار است اما تصمیم میگیرد به بخش کرونای این بیمارستان منتقل شود تا باری از دوش همکارانش بردارد. این مستند 90 دقیقهای که هنوز عنوانی برای آن انتخاب نشده را محسن جهانی کارگردانی میکند.
هاشم مسعودی که به همراه مجتبی احسانی تهیهکنندگی این آثار را بر عهده دارند، هم ضمن مرور تجربه حضور تیمهای تولید مستند در خط مقدم مبارزه با کرونا، از لزوم توجه به کادر درمانی در ایام پساکرونا میگوید: محسن جهانی یکی از کارگردانهای مستند این مرکز، پرستار بخش آی سی یو است و شغل دومش فیلمسازی است. او بیش از یک ماه است که همسر و فرزند 4 سالهاش را ندیده، یا در بیمارستان است و اوقاتی هم که در خانه است تنهاست چون خانوادهاش به خانه پدری رفتهاند تا خطری آنها را تهدید نکند. از ایشان شاهد مثال آوردم تا درک کنیم که تیم درمانی چه روزهای سختی را پشت سر میگذراند. در کنار این موارد، قصه تلخ همکارانشان هست که مبتلا میشوند. همکارانی که از دیدن خانوادهشان محروم بودهاند، تنها زندگی میکنند و در بیمارستان هم با آدمهای رو به مرگ مواجهاند. علاوه بر کرونا، آسیبهای روحی کادر پزشکی و درمانی جدی است. بعد از کرونا آنها را فراموش نکنیم. مستند ساختن در باره آنها لازم است و محدودیتی هم ندارد.
نفرین شبح گریان
مریم شهبازی/ «نفرین لیورونا» ماجرای چندان پیچیده ای ندارد، داستان شبح گریان زنی که خود را قربانی می داند و حالا به دنبال گرفتن آن چیزی است که از دست داده. کاراکترهای فیلم از لیورونا به عنوان زنی یاد می کنند که گرفتار عذاب وجدان شده اما در خلال تماشای فیلم هیچ اثری از پشیمانی او نمی بینید؛ بر عکس او آمده تا جان بیگناهان را بگیرد. «نفرین لیورونا» داستانی شبیه اغلب فیلم هایی دارد که در ژانر وحشت ساخته می شوند؛ از سری فیلم های «حلقه» گرفته تا حتی مجموعه «احضار» که «نفرین لیورونا» را پیش درآمدی بر آن می دانند. اگر مجموعه احضار یا همان (The Conjuring) را دیده باشید متوجه شباهت هایی میان آن با نفرین لیورونا خواهید شد. از عروس نفرین شده فیلم که با همان لباس سپید مندرس مخاطب را پای صفحه تلویزیون میخکوب می کند تا لوکیشن زیر شیروانی و حتی شباهت خانه و محوطه اطراف آن. ویژگی های مشترکی که برخی برای این دو فیلم قائل هستند قدری وسوسه کننده است چراکه قسمت نخست فیلم احضار که سال 2013 به کارگردانی «جیمز وان» اکران شد را بعد از فیلم «جن گیر» از ترسناک ترین فیلم های تاریخ این ژانر می دانند. «لیندا کاردلیانی»، «پاتریشیا ولاسکوئز»، «سین پاتریک توماس»، و «ریموند کروز » از جمله بازیگرانی هستند که در «نفرین لیورونا» که سال 2019 به کارگردانی «مایکل چاوز» در سینماهای جهان اکران شده به ایفای نقش پرداختهاند. چاوز علاوه بر این فیلم، کارگردانی «شیطان مرا را وادار کرد»، سومین قسمت مجموعه احضار را هم برعهده دارد که قرار است سپتامبر سال جاری میلادی اکران شود و آن هم در ژانر فراطبیعی ترسناک جای می گیرد. نفرین لیورونا همان ابتدای فیلم کل داستان را برای شما بازگو می کند، لحظه ای که دوربین زنی را در مکزیک سال 1673نشان می دهد که مشغول خفه کردن فرزند خود در آب رودخانه است تا وقتی که یکباره با خانواده ای سه نفره در لس آنجلس سال 1973 روبه رو می شوید. زنی که چندی است همسر پلیس خود را از دست داده و حالا به همراه دو فرزندنش در همان خانه ای زندگی می کند که برخی لوکیشن های آن یادآور فیلم احضار است. حتی در بخش هایی، زمانی که این زن برای نجات خود و خانواده اش به کلیسا پناه می برد شما با «پدر پرز»، کاراکتر نقش مکمل در «آنابل» روبه رو می شوید. با وجود همه تلاشی که چاوز در این فیلم برای حفظ استقلال نفرین لیورونا به خرج داده اما نمی توان منکر این شد که بسیاری از وقایع و اتفاقات کلی فیلم به سبک دنیای فیلم «احضار» روایت می شوند. صرف نظر از خلأها و اما و اگرهای بسیاری که متوجه داستان این فیلم است می توانید از تماشای نسخه دوبله شده در اپلیکیشن های داخلی فیلم لذت ببرید.
نفرین لیورونا
کارگردان: مایکل چاوز
تهیهکننده: جیمز وان، گری دابرمن و امیلی گلدستون
فیلمنامه: میکی دوگتری، توبیاس آیکونیس
توزیعکننده: برادران وارنر
محصول ۲۰۱۹ امریکا
زیر پوست جامعه
ادامه از صفحه اول
در کلاس درس خودم، اکثر دانشجویان از حیث منطقی با اصلاح قیمتها مخالف نبودند ولی، با اعتراضها احساس همدلی میکردند. همین وضع تا حدی زیادی با زبان بیزبانی در جمع استادان نیز جریان داشت؟ این پدیده چه معنایی دارد؟ و از چه اتفاقی در زیرپوست جامعه خبر میدهد؟
از میان تحلیلهایی که در این باره دیدم، تحلیل آقای دکتر محمد مهدی مجاهدی حاوی نکات قابل تأملی بود که نه تنها دولت که جامعه مدنی و نخبگان را به تأمل وامیدارد. او رویههای اجتماعی را عقب میزند و پدیدهای بهنام «طبقه عمودی» را در زیر پوست جامعه به ما نشان میدهد که محصول فروراندهشدن طبقههای اجتماعی به طبقات پایینتر است. از اینرو جامعه مدنی توان برقراری ارتباط با این طبقه جدید و امکان نمایندگی آن را ندارد و فراتر آنکه گسترش دامنه فساد، حس بیعدالتی وضعف شبکه ارتباطی درون جامعه و جامعه وحکومت، جامعه را در یک بهت و بیتصمیمی کمنظیری قرار دادهاست.
ویژگی طبقات، لایهلایه و افقی بودن آنهاست. ولی، او اینبار یک طبقه عمودی را تعریف میکند که ارتباط درون این طبقه نه از حیث همسنخی رفتاری و هنجاری است، بلکه از منظر ناهمسنخی رفتاری اعضای آن با طبقه موجودشان است که با اکراه و به جبر زمانه به آن فرورانده شدهاند. او این طبقه بیقرار و بیهنجار را که اکنون بسیار حجیم و پرجمعیت شده است مورد واکاوی قرار میدهد و آن را پدیدهای پرخطر برای حفظ همبستگی ملی میداند.
ریزش طبقه متوسط به طبقه فرودست عامل شکلگیری ناهنجاریهای گسترده در سطح جامعه است. زندگی در وضعیت جدید برای این طبقه عمودی همراه با آسیبهای فراوان و غیر قابل تحمل است. حجم بالای جمعیت به حاشیه راندهشده و حس تلخ به حاشیه راندهشدگی موجب شکلگیری حس نارضایتی گسترده در میان آن و بهوجود آمدن یک وضعیت عدمتقارن اجتماعی است که میتواند برای کل جامعه بسیار خطرناک باشد.
بار عمده جامعه مدنی را طبقه متوسط به دوش میکشد. یکی از کارکردهای جامعه مدنی پژواک صدای طبقه متوسط در جامعه است. با جابهجایی اجتماعی گسترده صورت گرفته بهسمت طبقات زیرین، در واقع جامعه دچار «گنگی» و بیصدایی شده ولی، هر لحظه در انتظار وقوع اتفاقهای منفی و بیسابقه است. در این وضعیت، جامعه ناظر حرکتهایی است که هر چند گستردهاند، صدای روشنی ندارند و بیشتر شبیه آشوب و بلوا میباشند. بهدلیل آنکه شبکههای ارتباطی جامه مدنی دچار اختلال کلی شدهاند، سازوکار اتفاقهای جدید نه برای نهادهای مدنی و نه برای حاکمیت قابل شناسایی نیست. «این گنگی کاملاً دو سویه است». لذا، نهادهای مدنی سکوت اختیار میکنند و گروه حاکم نیز اعتراضها را مورد سرزنش و محکومیت قرار میدهد. بهعبارتی دیگر هم جامعه مدنی و هم حاکمیت نیز دچار گنگی میشوند. {...}
از یک سوی «بهحاشیهراندهشدگان» حس میکنند که گذشته خود را از دست دادهاند در حالی که آیندهای هم ندارند. از سوی دیگر، انتظارات و ناهمسنخی سبک زندگی در میان طبقه فرودست جدید موجب شکلگیری عدم تقارن و نارضایتی گسترده اجتماعی است. یک مجموعه از راندهشدگانی از طبقه پیشین به طبقه زیرین وجود دارد که هویتیابی و شیوه زیستشان دیگر نمیتواند مطابق استانداردهای طبقاتی پیشینشان استمرار پیدا کند، چون دیگر امکانات پیشین راندارند. در شرایط جدید هم نمیتوانند هویتیابی کنند. چون هیچ نوع سابقه آشنایی با زندگی به سبک جدید و در طبقه جدید واقتضائات آن را ندارند. به این ترتیب از موقعیت خودشان بشدت ناراضی و سرخوردهاند. آنان احساس تبعیض و احساس ظلم میکنند. احساس میکنند که در موقعیتی قرار گرفتهاند که شایسته آنان نیست.
همه این اتفاقها در بستری رخ میدهد که جامعه بهطور گسترده و کمسابقهای به جریان فسادهای سازمانیافته گشودهشده و حس بیعدالتی و نبود انصاف به نحو کمسابقهای در جامعه جریان دارد. ضعف دولت و ضعف حاکمیت قانون امید اجتماعی برای بهبود را به کمترین حد خود در چهار دهه اخیر تنزل دادهاست. لذا، کسانی که در اعتراض شرکت میکنند بسیار متنوع هستند و شدت انتشار آن نیز انفجاری است. اگر امکان شکلگیری جنبشهای اجتماعی در جامعه وجود داشت، بخت چندانی برای شکلگیری اعتراضهای با این شکل باقی نمیماند.
این وضعیت یعنی آنکه این طبقه امکان بازنمایی خود در جامعه را ندارد و امکان حضور با معنی و اثرگذار اجتماعی خود را از دست دادهاست. این انفجارهای خیابانی هیچ یک از خصلتهای «جنبشها» و «ناجنبشها» را ندارند. بدین معنی که فاقد شعار معینی هستند و بیشتر جنبه سلبی دارند تا اینکه جنبه ایجابی داشته باشند. شما هرچه میبینید سراپا تخریب است. منطق درونی آنها انحلال جامعه است. ساخت طبقه عمودی جدید برای اعضایش در حکم تبعیدگاه است. لذا، میخواهد آن را منحل کند. مهمترین ویژگی این طبقه عمودی بیقراری آن است. آتشزدن آمبولانس نشانه بسیار خطرناکی است که در هیچیک از اعتراضهای پیشین تاکنون مشاهده نشده است. «کسی که آمبولانس آتش میزند در واقع در نظام معرفتی ما و در نظام شناخت ما از جامعه، یک مرزی را جابهجا میکند». این یعنی عبور از تمام هنجارهای مشترک جامعه در میان تمامی طبقات است.
نکته مهم این است که تحلیل جامعه شناختی موضوع، تنها نباید تحلیل وضعیت و موقعیت کنشگر اکتفا کرد. باید ساختار را نیز مورد واکاوی قرار داد و شبکه رابطه کنشگر و ساختار و امکان ساختیابی جدید را نیز مورد توجه قرار داد. «جامعه ما دارد بیش از هر چیز دیگری بهای رکود بیسابقه شاخصهای عدالت را میپردازد». البته، هیچ کس در مقام نظر با عدالت سر ستیز ندارد. از این رو، باید، وقتی از عدالت سخن میرود در پی شاخصهای معین و قابل اندازهگیری بود. سخن بر سر «عدالت اجتماعی با معیارهای کاملاً قابل اندازهگیری و برنامهریزی» معین است.
«شاخص اول است. یعنی شاخص عدم به رسمیت شناختن، اولین یا ریشهایترین شاخص فقدان عدالت اجتماعی است. آن شاخص دومی که در پی این موضوع، خود به خود بر ما تحمیل میشود عدم نمایندگی و عدم بازنمایی است. عدم بازنمایی تکثرها در ساخت سخت قدرت. وقتی مجموعه این صداهای رنگارنگ و شیوههای زیست متفاوت و مطالبات و خواستها و تمناهای متفاوت بهرسمیت شناخته نمیشوند، بنابراین به شکل سیستماتیک از حقوق سیاسی و مدنی و اجتماعی و برخورداریهای طبیعی محروم میشوند. به این ترتیب چند قدم آن طرفتر معنیش این است که در ساخت سیاسی و ساخت سخت قدرت هم به حساب نمیآیند. یعنی بازنمایی و نمایندگی نمیشوند.» وقتی این دو معیار تحقق نیافت، شاخص سوم نیز که امکان دسترسی برابر به منابع قدرت، بازتوزیع آن و منافع حاصل از آن است نیز محقق نخواهد شد. «توزیع منابع بشدت تبعیضآلود میشود. همان چیزی که اصطلاحاً به آن وضعیت رانتی میگویند، فساد آلود میشود و بهشکل سیستماتیک فساد آلود میشود. این چرخه وقتی شروع به چرخش میکند منافعی تولید میکند، حال این منافع میخواهند باز توزیع شوند. این باز توزیع هم مثل همان توزیع اولیه به شکل ناعادلانه به شکل تبعیض آلود و فساد آلود صورت میگیرد.»
حال در چنین بستری، پدیده «کرونا» نیز ظهور پیدا کردهاست. تعطیلی کسبوکارها، افزایش بیکاری، لطمه خوردن مؤثر و کارا به درآمد جاری بیش از هفت دهک ازجامعه بیگمان، تابآوری اجتماعی و اقتصادی جامعه را تهدید میکند. از این رو، برای رویارویی با پدیده کرونا بیش از سیاست اقتصادی نیاز به سیاست اجتماعی هستیم. موضوعی که کمتر به آن توجه میشود. اولین اصل برای تصمیمگیری در این موقعیت، «حفظ همبستگی اجتماعی» بر مبنای عدل و راستی است. به باور نویسنده، این راهبرد بیبدیلی برای شکلدهی جهان پساکرونا است و با هیچ راهبرد دیگری قابل جایگزینی نیست.
در کلاس درس خودم، اکثر دانشجویان از حیث منطقی با اصلاح قیمتها مخالف نبودند ولی، با اعتراضها احساس همدلی میکردند. همین وضع تا حدی زیادی با زبان بیزبانی در جمع استادان نیز جریان داشت؟ این پدیده چه معنایی دارد؟ و از چه اتفاقی در زیرپوست جامعه خبر میدهد؟
از میان تحلیلهایی که در این باره دیدم، تحلیل آقای دکتر محمد مهدی مجاهدی حاوی نکات قابل تأملی بود که نه تنها دولت که جامعه مدنی و نخبگان را به تأمل وامیدارد. او رویههای اجتماعی را عقب میزند و پدیدهای بهنام «طبقه عمودی» را در زیر پوست جامعه به ما نشان میدهد که محصول فروراندهشدن طبقههای اجتماعی به طبقات پایینتر است. از اینرو جامعه مدنی توان برقراری ارتباط با این طبقه جدید و امکان نمایندگی آن را ندارد و فراتر آنکه گسترش دامنه فساد، حس بیعدالتی وضعف شبکه ارتباطی درون جامعه و جامعه وحکومت، جامعه را در یک بهت و بیتصمیمی کمنظیری قرار دادهاست.
ویژگی طبقات، لایهلایه و افقی بودن آنهاست. ولی، او اینبار یک طبقه عمودی را تعریف میکند که ارتباط درون این طبقه نه از حیث همسنخی رفتاری و هنجاری است، بلکه از منظر ناهمسنخی رفتاری اعضای آن با طبقه موجودشان است که با اکراه و به جبر زمانه به آن فرورانده شدهاند. او این طبقه بیقرار و بیهنجار را که اکنون بسیار حجیم و پرجمعیت شده است مورد واکاوی قرار میدهد و آن را پدیدهای پرخطر برای حفظ همبستگی ملی میداند.
ریزش طبقه متوسط به طبقه فرودست عامل شکلگیری ناهنجاریهای گسترده در سطح جامعه است. زندگی در وضعیت جدید برای این طبقه عمودی همراه با آسیبهای فراوان و غیر قابل تحمل است. حجم بالای جمعیت به حاشیه راندهشده و حس تلخ به حاشیه راندهشدگی موجب شکلگیری حس نارضایتی گسترده در میان آن و بهوجود آمدن یک وضعیت عدمتقارن اجتماعی است که میتواند برای کل جامعه بسیار خطرناک باشد.
بار عمده جامعه مدنی را طبقه متوسط به دوش میکشد. یکی از کارکردهای جامعه مدنی پژواک صدای طبقه متوسط در جامعه است. با جابهجایی اجتماعی گسترده صورت گرفته بهسمت طبقات زیرین، در واقع جامعه دچار «گنگی» و بیصدایی شده ولی، هر لحظه در انتظار وقوع اتفاقهای منفی و بیسابقه است. در این وضعیت، جامعه ناظر حرکتهایی است که هر چند گستردهاند، صدای روشنی ندارند و بیشتر شبیه آشوب و بلوا میباشند. بهدلیل آنکه شبکههای ارتباطی جامه مدنی دچار اختلال کلی شدهاند، سازوکار اتفاقهای جدید نه برای نهادهای مدنی و نه برای حاکمیت قابل شناسایی نیست. «این گنگی کاملاً دو سویه است». لذا، نهادهای مدنی سکوت اختیار میکنند و گروه حاکم نیز اعتراضها را مورد سرزنش و محکومیت قرار میدهد. بهعبارتی دیگر هم جامعه مدنی و هم حاکمیت نیز دچار گنگی میشوند. {...}
از یک سوی «بهحاشیهراندهشدگان» حس میکنند که گذشته خود را از دست دادهاند در حالی که آیندهای هم ندارند. از سوی دیگر، انتظارات و ناهمسنخی سبک زندگی در میان طبقه فرودست جدید موجب شکلگیری عدم تقارن و نارضایتی گسترده اجتماعی است. یک مجموعه از راندهشدگانی از طبقه پیشین به طبقه زیرین وجود دارد که هویتیابی و شیوه زیستشان دیگر نمیتواند مطابق استانداردهای طبقاتی پیشینشان استمرار پیدا کند، چون دیگر امکانات پیشین راندارند. در شرایط جدید هم نمیتوانند هویتیابی کنند. چون هیچ نوع سابقه آشنایی با زندگی به سبک جدید و در طبقه جدید واقتضائات آن را ندارند. به این ترتیب از موقعیت خودشان بشدت ناراضی و سرخوردهاند. آنان احساس تبعیض و احساس ظلم میکنند. احساس میکنند که در موقعیتی قرار گرفتهاند که شایسته آنان نیست.
همه این اتفاقها در بستری رخ میدهد که جامعه بهطور گسترده و کمسابقهای به جریان فسادهای سازمانیافته گشودهشده و حس بیعدالتی و نبود انصاف به نحو کمسابقهای در جامعه جریان دارد. ضعف دولت و ضعف حاکمیت قانون امید اجتماعی برای بهبود را به کمترین حد خود در چهار دهه اخیر تنزل دادهاست. لذا، کسانی که در اعتراض شرکت میکنند بسیار متنوع هستند و شدت انتشار آن نیز انفجاری است. اگر امکان شکلگیری جنبشهای اجتماعی در جامعه وجود داشت، بخت چندانی برای شکلگیری اعتراضهای با این شکل باقی نمیماند.
این وضعیت یعنی آنکه این طبقه امکان بازنمایی خود در جامعه را ندارد و امکان حضور با معنی و اثرگذار اجتماعی خود را از دست دادهاست. این انفجارهای خیابانی هیچ یک از خصلتهای «جنبشها» و «ناجنبشها» را ندارند. بدین معنی که فاقد شعار معینی هستند و بیشتر جنبه سلبی دارند تا اینکه جنبه ایجابی داشته باشند. شما هرچه میبینید سراپا تخریب است. منطق درونی آنها انحلال جامعه است. ساخت طبقه عمودی جدید برای اعضایش در حکم تبعیدگاه است. لذا، میخواهد آن را منحل کند. مهمترین ویژگی این طبقه عمودی بیقراری آن است. آتشزدن آمبولانس نشانه بسیار خطرناکی است که در هیچیک از اعتراضهای پیشین تاکنون مشاهده نشده است. «کسی که آمبولانس آتش میزند در واقع در نظام معرفتی ما و در نظام شناخت ما از جامعه، یک مرزی را جابهجا میکند». این یعنی عبور از تمام هنجارهای مشترک جامعه در میان تمامی طبقات است.
نکته مهم این است که تحلیل جامعه شناختی موضوع، تنها نباید تحلیل وضعیت و موقعیت کنشگر اکتفا کرد. باید ساختار را نیز مورد واکاوی قرار داد و شبکه رابطه کنشگر و ساختار و امکان ساختیابی جدید را نیز مورد توجه قرار داد. «جامعه ما دارد بیش از هر چیز دیگری بهای رکود بیسابقه شاخصهای عدالت را میپردازد». البته، هیچ کس در مقام نظر با عدالت سر ستیز ندارد. از این رو، باید، وقتی از عدالت سخن میرود در پی شاخصهای معین و قابل اندازهگیری بود. سخن بر سر «عدالت اجتماعی با معیارهای کاملاً قابل اندازهگیری و برنامهریزی» معین است.
«شاخص اول است. یعنی شاخص عدم به رسمیت شناختن، اولین یا ریشهایترین شاخص فقدان عدالت اجتماعی است. آن شاخص دومی که در پی این موضوع، خود به خود بر ما تحمیل میشود عدم نمایندگی و عدم بازنمایی است. عدم بازنمایی تکثرها در ساخت سخت قدرت. وقتی مجموعه این صداهای رنگارنگ و شیوههای زیست متفاوت و مطالبات و خواستها و تمناهای متفاوت بهرسمیت شناخته نمیشوند، بنابراین به شکل سیستماتیک از حقوق سیاسی و مدنی و اجتماعی و برخورداریهای طبیعی محروم میشوند. به این ترتیب چند قدم آن طرفتر معنیش این است که در ساخت سیاسی و ساخت سخت قدرت هم به حساب نمیآیند. یعنی بازنمایی و نمایندگی نمیشوند.» وقتی این دو معیار تحقق نیافت، شاخص سوم نیز که امکان دسترسی برابر به منابع قدرت، بازتوزیع آن و منافع حاصل از آن است نیز محقق نخواهد شد. «توزیع منابع بشدت تبعیضآلود میشود. همان چیزی که اصطلاحاً به آن وضعیت رانتی میگویند، فساد آلود میشود و بهشکل سیستماتیک فساد آلود میشود. این چرخه وقتی شروع به چرخش میکند منافعی تولید میکند، حال این منافع میخواهند باز توزیع شوند. این باز توزیع هم مثل همان توزیع اولیه به شکل ناعادلانه به شکل تبعیض آلود و فساد آلود صورت میگیرد.»
حال در چنین بستری، پدیده «کرونا» نیز ظهور پیدا کردهاست. تعطیلی کسبوکارها، افزایش بیکاری، لطمه خوردن مؤثر و کارا به درآمد جاری بیش از هفت دهک ازجامعه بیگمان، تابآوری اجتماعی و اقتصادی جامعه را تهدید میکند. از این رو، برای رویارویی با پدیده کرونا بیش از سیاست اقتصادی نیاز به سیاست اجتماعی هستیم. موضوعی که کمتر به آن توجه میشود. اولین اصل برای تصمیمگیری در این موقعیت، «حفظ همبستگی اجتماعی» بر مبنای عدل و راستی است. به باور نویسنده، این راهبرد بیبدیلی برای شکلدهی جهان پساکرونا است و با هیچ راهبرد دیگری قابل جایگزینی نیست.
تلگراف خبر
شاهین شهابلو عکاس مستند ایرانی و از استادان عکاسی ساکن انگلستان، بر اثر ابتلا به کرونا در لندن درگذشت.
معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در حکمی عبادرضا اسلامی کولایی را به عنوان رئیس فرهنگسرای نیاوران منصوب کرد.
بر اساس اطلاعیه صندوق اعتباری هنر مهلت پرداخت حق بیمه تامین اجتماعی سه ماهه اول سال ۹۹، تا ۳۱ خرداد ماه است و تا آن زمان بیمه اعضا دچار مشکل نخواهد شد. همچنین براساس اعلام وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، اعتبار دفترچه های درمانی تامین اجتماعی نیز تا اول خرداد ۹۹ تمدید شد.
در دومین شب از اجراهای زنده هنرمندان در تالار وحدت، کنسرت کیوان ساکت و وحید تاج شنبه 30 فروردین ماه ساعت 21 برگزار میشود؛ اجرای این رویداد به همت بنیاد رودکی و همکاری تلویزیون تعاملی تیوا است.
ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر جوانان اروپا کنسرت مشترکی به نشانه همبستگی در مقابله با همهگیری جهانی ویروس کرونا اجرا میکنند. طبق برنامه ریزی های انجام گرفته این اجرا پس از انجام مراحل تدوین، از شبکه سراسری تلویزیون ایتالیا پخش میشود.
معاونت هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران با همکاری موسسه «آفتاب نو» طی روزهای گذشته فراخوان مقاله با موضوع «نقش موسیقی در زمان بحران (با تاکید بر بحران کرونا)» با هدف تبیین جایگاه هنر موسیقی را منتشر کرد.
روبم فونسکا نویسنده مشهور برزیلی که برای نوشتن رمانهایی با موضوع پلیسی و داستانهای کوتاهش شهرتی جهانی دارد، در ۹۴ سالگی درگذشت.
علــــــیاصغر سعیدی خویی - مترجم آثار ادبی و سفرنــــامه - در ۸۶سالگی و در ســـکوت خبری درگذشت.
سریال «#سرباز» به کارگردانی هادی مقدم دوست و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی، شب های ماه مبارک رمضان از شبکه سه سیما روی آنتن خواهد رفت.
انیمیشن کوتاه «ملکوت» به کارگردانی فرنوش عابدی به پنجاهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم آمریکا «USA Film Festival» در شهر دالاس راه یافت. این فیلم از تولیدات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است.
فیلم سینمایی «خروج» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا در سه روز و ۲۱ ساعت نمایش اینترنتی به فروشی بالغ بر یک میلیارد تومان رسید.
مشاور اجرایی معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از فروش بیش از ۲۳۶ هزار نسخه کتاب الکترونیک در طرح کتاب خانه خبر داد. به گفته ایوب دهقانکار اینپویش باهمکاری مرکز فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت ارشاد و جمعی از ناشران الکترونیک کشور برگزار شد و هدف از برگزاری آن تقویت سبد فرهنگی خانوادههای ایرانی در ایام خانهنشینی ناشی از کرونا در ایام تعطیلات سال جدید بود.
پویا سرایی نوازنده و آهنگساز موسیقی ایرانی به تازگی قطعه بیکلام «لیلا خانم» را با آهنگسازی و نوازندگی خودش منتشر کرده است.
برایان دنهی بازیگر سرشناس سینما و تئاتر آمریکا و برنده تونی و گلدن گلوب در ۸۱ سالگی درگذشت. از آخرین بازیهای برایان نقشآفرینی در «بلک لیست» انبیسی در نقش پدربزرگ الیزابت کین بود.
به گفته کوروش کمالی سروستانی مدیر مرکز سعدیشناسی و رئیس مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس امسال نیز همزمان با اول اردیبهشت ماه و یاد روز سعدی ، چون ۲۲ سال گذشته،بر خوان سعدی مینشینیم؛ اگرچه به دلیل شرایط کنونی و شیوع کرونا ، بهصورت مجازی و بیحضور فیزیکی سعدیپژوهان و سعدیدوستان در آرامگاه مبارکش این رویداد را رقم خواهیم زد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
تصویری از خودمان در«این ما هستیم»
-
مرا به خاطرت نگه دار
-
نفرین شبح گریان
-
زیر پوست جامعه
-
تلگراف خبر
اخبارایران آنلاین