به مناسبت29 فروردین روز ارتش جمهوری اسلامی ایران
ارتش در خط مقدم مقابله با بلایای طبیعی
احمد حسینیا
پژوهشگر تاریخ جنگ
پس از پیروزی انقلاب اسلامی گروهها و سازمانهای مارکسیستی و چپ و تودهای، وقتی حمایت امام(ره)و پشتیبانی مردم را از ارتش ملاحظه کردند و تلاش خود را برای انحلال ارتش بیثمر دیدند، سعی کردند با استفاده از عوامل خود نظم و مقررات ارتش را از طریق اتهام به فرماندهان برهم ریخته و با سر دادن شعارها و نفوذ به مراکز نظامی، ارتش را دچار بیسر و سامانی و آشوب نمایند. براین اساس دشمنان کمین کرده این ملک ومیهن و به تبعیت از آنان دوستان نا آگاه، نغمه شوم و خطرناک انحلال ارتش را سردادند و ارتش در حساسترین شرایط کشور با بحرانیترین دوران حیات خود مواجه شد.
همزمان با مأموریت ارتش برای مقابله با ناآرامیهای مناطق غرب و شمال غرب کشور، جنگ روانی علیه ارتش در داخل و خارج کشور نیز شدت گرفت و سازمانها و احزاب چپ، به دنبال آن بودند تا ارتش را یک نیروی ضدمردمی و عامل امپریالیسم و سرکوب مردم معرفی کنند و خواستار انحلال آن باشند. آنان میگفتند ارتش باید جای خود را با یک ارتش خلقی یا بیطبقه توحیدی عوض کند.مشکلات فراوان ارتش سبب شد فرماندهان وقت ارتش جمهوری اسلامی ایران از امام خمینی(ره) درخواست کنند برای بیرون رفتن از این وضعیت چارهاندیشی شود.
امام(ره) قاطعانه به حمایت از ارتش برخاسته حتی با پیشنهاد گروههای اسلامی و برخی اشخاص مبنی بر تشکیل یک نیروی مسلح دیگر غیر از ارتش، مخالفت کردند و برای تأکید بر حفظ ارتش و حمایت نظامیان روز 29 فروردین ماه سال 1358 را به عنوان روز ارتش نامیدند و به این وسیله، پشتیبانی خویش را از ارتش اعلام داشتند:«...روز چهارشنبه 29 فروردین روز ارتش اعلام میشود. ارتش محترم در این روز در شهرستانهای بزرگ با ساز وبرگ به رژه بپردازند و پشتیبانی خود را از جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران و حضور خود را برای فداکاری در راه استقلال و حفظ مرزهای کشور اعلام نمایند.» (صحیفه نور، ج7، ص20)
پس از آن نیزامام خمینی(ره) از روز ارتش با اعتقاد و احترام خاصی یاد میکردند کما اینکه همه ساله در سالگرد روز ارتش با صدور اعلامیه بر حمایت خود از ارتش تأکید و از قهرمانیهای ارتش تجلیل به عمل میآوردند: « فرارسیدن روز 29 فروردین، روز ارتش شجاع و متعهد به جمهوری اسلامی را به ملت ایران و به قوای مسلح و ارتش مجاهد تبریک میگویم.در این سال تبریک به ارتش و قوای مسلح و ملت که چنین ارتشی دارند که با مجاهدت بزرگ و فداکاری شجاعانه، کشور عزیز خود را از شر جنود ابلیس که با پشتیبانی دو قدرت بزرگ و سایر قدرتهای وابسته، به کشور عزیزمان هجوم آوردهاند نجات داده و چون سدی عظیم و بنیانی مرصوص در مقابل آن ایستادگی کرده و میکنند، افزون و مضاعف است. روز ارتش در این سال، روز حماسه ملت است، روز افتخار کشور است، روز سرافرازی ارتش و سایر قوای مسلح است. تبریک به ارتش و ملت شعار نیست، شعور و حقیقت است؛ حقیقتی که در جبهههای کارزار جلوهگر است. حقیقتی که صدامیان و جنود ابلیس آن را لمس نموده و می نمایند.» (همان،ج14، ص300)
امام خمینی(ره) همواره از فعالیتهای ارتش و رزمندگان ارتش و کلیه عملیاتی که توسط ارتش در جبهههای جنگ تحمیلی انجام گرفت، تقدیر و تجلیل مینمودند، تا جایی که مخالفان ارتش را در ردیف منافقان برمیشمردند: «کجا شما دیدید که (کشوری) سربازهایش، ارتشیهایش و رؤسای ارتشش این طور فداکاری کنند؟ از آنها کشته میشود، باز جلو بروند. در کجا هست این مسائل؟ یک مسائلی است که جز در راه صراط مستقیم انسانی حل نمیشود برای این است که ملت ما با دولتش، با ارتشش... دو تا نیستند. همه از هم هستند، از هم نمیترسند.»(همان، ج13، ص294)
ارتش سرباز و فدایی مردم و میهن
ارتش در کلیه حوادث و رویدادهای طبیعی از قبیل سیل و زلزله در صف مقدم کمک به مردم قرار داشته و در عمل نشان داده که همواره سرباز و فدایی مردم و میهن است.اعزام تجهیزات مهندسی - تدارکاتی مانند احداث آشپزخانه، خبازخانه برای پخت نان، حمام و بیمارستانهای صحرایی در کلیه حوادث مزبور از جمله اقدامات ارتش بوده است. فعالیتهای ارتش در کلیه حوادث طبیعی کشور برگ زرینی در کارنامه درخشان ارتش به شمار میرود که به منظور کمکرسانی به مردم در کلیه رویدادها و حوادث طبیعی به بهترین نحو ممکن وارد عمل شده و نیروهای ارتشی، مشارکت صادقانه و اثرگذاری در امداد و نجات مصدومین و ارسال محمولههای امدادی داشتهاند. در اینجا به صورت بسیار مختصر به کمکهای مردمی ارتش در سال 1398 و قبل از آن تا کنون اشاره میشود.
امداد به آسیبدیدگان ناشی از سیل خوزستان و لرستان
ایجاد کمپ در سیل خوزستان و اسکان مردم سیلزده، اعزام گروه امداد و نجات قایقرانی و همچنین کمکرسانی بالگردهای شنوک از پایگاه چهارم هوانیروز اصفهان به مناطق سیلزده پلدختر و دزفول. در پی وقوع سیل در برخی مناطق استان لرستان، ارتش امکانات لجستیکی خود را از کرمانشاه به لرستان اعزام کرد. علاوه بر آن دهها فروند قایق از نیروی دریایی و نیروی زمینی همراه با غواصان و نیروهای ویژه تیپ 65 هوابرد به منطقه جهت امدادرسانی به سیلزدگان اعزام شدند.
کمکرسانی به زلزله و سیلزدگان در غرب کشور
نیروی زمینی ارتش بلافاصله پس از وقوع زلزله کرمانشاه یگانهای خود در منطقه غرب کشور را به مناطق وقوع زلزله اعزام کرد و ضمن برقراری امنیت شهرهای سرپلذهاب و قصرشیرین، با مسئولیت جانشین منطقه غرب نزاجا مشغول گشتزنی در سطح شهرها و روستاها برای امدادرسانی به مردم شدند. در زلزله سرپل ذهاب و بعد از آن پس از جاری شدن سیل در شهر سرپل ذهاب کلیه کارکنان و تجهیزات مورد نیاز تیپ ابوذر از نیروی زمینی ارتش و گردان 113 قرهبلاغ به یاری مردم شتافتند. در این امدادرسانی امکاناتی از قبیل جرثقیل، کامیون، خودروهای سبک و پمپهای تخلیه آب همراه با کارکنان تیپ ابوذر در منطقه زلزلهزده سرپل ذهاب به کار گرفته شد. همچنین در مسیر کمپهای زلزلهزدگان و مسیر رودخانه که به دلیل شدت سیل دچار آسیب بیشتری بود، تیپ71 ابوذر با اعزام تجهیزاتی از قبیل بیلهای مکانیکی، تجهیزات مهندسی و لودر وارد عمل شده و به یاری مردم حادثهدیده شتافت.
سیل گلستان
در حادثه سیل گلستان نیز نیروی زمینی ارتش برابر طرحهای مردمیاری که در زمان صلح باید انجام دهد، بلافاصله 5 گروه را با تجهیزات کامل به منطقه اعزام کرد که به امدادرسانی و کاوش پرداختند. یگانهای ارتش و مخصوصاً نیروی زمینی ارتش از 27 اسفند سال 97 جهت کمک به مردم بهویژه مردم سیلزده گلستان در شهرستانهای گنبد حضور داشتند و بیش از 150 دستگاه خودروی سنگین و سبک برای کمکرسانی به منطقه اعزام گردید.همچنین توسط ارتش بیمارستانهای صحرایی (تخصصی و دارای بخشهای اورژانس، جراحی، اتاق عمل، بستری، داروخانه، دندانپزشکی و آزمایشگاه) در آققلا مستقر گردید که روزانه بیش از 1000 نفر به آن مراجعه میکردند و بیش از 1000 تخته چادر، بیش از 10هزار تخته پتو و همچنین بیش از 30هزار قوطی انواع کنسرو به مناطق سیلزده گلستان ارسال شد.
سیل سیستان و بلوچستان
با وقوع سیل در استان سیستان وبلوچستان تمامی واحدهای نیروی زمینی، هوایی، دریایی و پدافند هوایی ارتش ، مستقر در منطقه علاوه بر نیروهای امدادی و تجهیزات به کار گرفته شده با تمامی امکانات و نیروی انسانی حاضر درمنطقه جنوب شرق در خدمت مردم عزیز سیلزده قرار گرفت. بهطوری که از لحظه وقوع سیل در جنوب شرق کشور تیمهای امدادی، خودروهای تاکتیکی سبک و سنگین، شناورهای سبک و بالگردهای نیروی دریایی با ارسال بستههای غذایی و همچنین استقرار بیمارستان صحرایی به همراه تیمهای پزشکی سیار یاریگر مردم عزیز منطقه بودند. بالگردهای هوانیروز پایگاه کرمان و تیپهای متحرک هجومی نیروی زمینی مستقر در منطقه نیز عازم منطقه سیلزده شدند تا به مردم این خطه از کشورمان خدماترسانی کنند.
برف و کولاک گیلان
اهالی و مسافرانی که به مقصد گیلان قصد سفر داشتند برف و کولاک غیرمعمول سال گذشته این منطقه را به خاطر دارند. در این پیشامد یگان امداد و نجات تیپ قزوین از نیروی زمینی ارتش با تجهیزات و نیروی انسانی به کمک مردم گرفتار در برف و کولاک گیلان شتافت و مقدار زیادی مواد غذایی، کنسرو و پتو توسط یگان امداد و نجات تیپ در اختیار مردم گرفتار در برف و کولاک قرار گرفت. سربازان جان برکف ارتش در این واقعه نیز آرامش و امنیت را به بسیاری از شهروندان عزیز هدیه نمودند.
خدمات ارتش به مردم برای شکست کرونا
در لیست خدماترسانی فرزندان مردم در ارتش جمهوری اسلامی به اقدامات این نهاد دلسوز در شیوع ویروس کرونا میتوان اشاره کرد که بخشی از آن در کمک به مردم برای مقابله با بیماری کرونا بدین شرح است:
- معاونت بهداشت و درمان ارتش از اوایل بهمن ماه 1398 با پیشبینی ورود کرونا به کشور زودتر از همه قرارگاه پدافند زیستی را تشکیل داده و رزمایش پدافند بیولوژیک را طراحی کرد.
- فعال کردن بیش از ۳۴ بیمارستان ویژه مبارزه با کرونا در سطح کشور.
- بزرگترین مرکز نقاهتگاهی کشور با تجهیزات کامل بیمارستانی و ۲۰۰۰ تخت توسط نیروی زمینی ارتش که در کمتر از ۴۸ ساعت راهاندازی شد.
- اختصاص بیش از ۲۱۳۰ تخت بیمارستانی ارتش به بیماران کرونایی و آمادهسازی بیش از ۶۶۳۰ تخت نقاهتگاهی توسط ارتش .
- در رزمایش بیولوژیک ارتش بیش از ۹۵ شهر بزرگ و ۱۷۸ مرکز مهم روزانه توسط یگانهای جنگ نوین ارتش ضدعفونی شدند.
- کنترل ورودی و خروجی ۲۱ استان کشور توسط ارتش انجام شده و هر اتومبیل ورودی ابتدا از تونلهای ضدعفونی ویژه ساخت ارتش عبور و پس از غربالگری توسط متخصصان پزشکی ارتش اجازه عبور پیدا میکنند.
- ۲۲۱ ایستگاه غربالگری بیماران کرونایی توسط ارتش در سرتاسر کشور فعال شده و روزانه هزاران نفر از این طریق تست اولیه کرونا میدهند.
- دانشگاه علوم پزشکی ارتش بعد از آزمایشگاه پاستور، اولین آزمایشگاه پیشرفته تشخیص بیماری کرونا در ایران را فعال کرده است.
- بیش از ۱۰هزار پزشک و پرستار و کادر درمانی ارتش هم اکنون در خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا هستند که بهطور شبانهروزی خدمات رسانی میکنند.
یادی از حماسه جاوید سهند و سبلان و جوشن در29 فروردین 1367
نبرد ماندگار
سید جلال موسوی
یکی از مأموریتهای مهم نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس، قطع خطوط مواصلاتی دشمن بعثی بود که در اجرای این مأموریت، نیروی دریایی اقدام به گشت گسترده دریایی، متوقف نمودن شناورها و کشتیهای مشکوک، بازرسی محمولههایی که به مقصد کشور عراق حمل میشد، مینمود. در این مرحله چون دشمن بعثی از طریق کشتیها و شناورهای خود ناکام ماند تصمیم گرفت از طریق کشتیهای کشور کویت اقدام به حمل سلاح و جابه جایی بار نماید. نیروی دریایی آگاه و هوشیار ایران، این ترفند دشمن را نیز شناسایی و اقدام به مقابله با آن کرد. دشمن بعثی چون در این تاکتیک نظامی خود نیز با شکست مواجه شد از امریکای جنایتکار استمداد کرد تا با حضور نظامی خود در منطقه خلیج فارس، اسکورت کشتیهای کویتی را برعهده گیرد. امریکا نیز به جهت منافع اقتصادی و سیادت نظامی خود بر منطقه خاورمیانه و حوزه خلیج فارس این مأموریت را بر عهده گرفت. کشتی نفتکش کویتی که در اسکورت رزم ناوهای امریکایی در حال عبور از خلیج فارس بود بر اثر برخورد با مین دریایی به شدت صدمه دید و یکی از ناوهای امریکایی نیز دچار حادثه شد. این حادثه دریایی که دشمن آن را از ناحیه ایران اعلام کرد، باعث گردید تا امریکای جهانخوار با اقدامی تلافیجویانه درصدد گرفتن انتقام برآید. برای همین در صبحگاه روز 29 فروردین سال 67 اقدام به حمله نظامی به سکوهای نفتی رشادت و نصر و سلمان کشورمان نمود. سکوی نفتی رشادت به کلی منهدم و سکوهای نصر و سلمان نیز در خطر جدی قرار گرفتند و تعدادی از پرسنل مستقر در این سکوها به شهادت رسیدند. نیروی دریایی توانمند و وفادار ارتش جمهوری اسلامی ایران جهت مقابله با حمله نظامی امریکا و حفظ سکوهایی که در آتش میسوختند اقدام به اعزام دو ناوشکن سهند و سبلان و همچنین ناوچه جوشن نمود ولی زمانی که ناوهای ایرانی در مقابل تهدید ناوگان جنایتکار امریکا قرار گرفتند جهت دفاع از خود ناچار تن به درگیری با ناوگان پنجم امریکا دادند که در این درگیری نابرابر و ناجوانمردانه ناوشکن سهند و ناوچه جوشن آماج موشکهای دوربرد امریکا قرار گرفتند و در دریا غرق شدند و به ناوشکن سبلان نیز خسارات عمدهای وارد آمد. در مقابل، دشمن امریکایی چون وفاداری و از جان گذشتگی نیروهای دریایی راهبردی ارتش جمهوری اسلامی ایران را به عینه دیدند با از دست دادن یک بالگرد و چند یگان شناور خود ، منطقه را برای چندین سال ترک گفتند و دشمن بعثی عراق نیز در این سیاست نظامی خود نیز برای بار چندم با شکست مواجه شد. ناوشکن سبلان که مورد اصابت سه فروند موشک دوربرد ناوگان پنجم امریکا قرار گرفته و از ناحیه میانی مورد خسارت شدید بود با تلاش و همت بیهمتای فرمانده و سایر کارکنان که برخی حتی به شدت مجروح شده بودند با برنامه ریزی و پشتیبانی یدک کشهای منطقه یکم نداجا، به ساحل خودی آورده شد و پس از گذشت مدت زمانی، با تلاشهای مهندسان و متخصصین فنی کارخانجات ناوگان منطقه یکم، بازسازی و مجدد به مرحله بهره برداری رسید که هم اینک پس از گذشت مدت زمان طولانی، یکی از فعال ترین و عملیاتی ترین یگان شناور نیروی دریایی ارتش است که مشغول انجام مأموریت در آبهای سرزمینی و آبهای بین المللی در خلیج عدن میباشد. لازم به ذکر است در این نبرد نابرابر تعداد 56 نفر از کارکنان جانبرکف ناوشکن سهند و ناوچه جوشن به مقام عظمای شهادت نائل آمدند، شهدای سرافرازی چون علی زارع نعمتی، ابراهیم حرآبادی، مسعود انشایی، ماشاءالله عباسپور، محمد هاتفی شرق، کاظم نظافت، فرزین آقا جعفری، حسن اعتباریان، قاسم آزادی، مسعود عباسچی، نادر افشار جوان و دهها شهید دیگر که جان شریف خود را در راه وطن و مکتب اسلام در طبق اخلاص قرار دادند و تقدیم حضرت دوست نمودند و از طرف دیگر همچنین تعداد کثیری از کارکنان یگانهای شناور شرکت کننده در این درگیری به درجه رفیع جانبازی نیز رسیدند. به روح بلند شهدای این مقاومت بزرگ درود میفرستیم و علو درجات ایشان را از پروردگار متعال خواهانیم.
معصومه رامهرمزی نویسنده و امدادگر دوران دفاع مقدس در گفت و گو با «ایران»:
جسارت برگ برنده هر امدادگر است
مرجان قندی
خبرنگار
در 8 سال دفاع مقدس 22 هزار و 808 امدادگر و 2 هزار و 276 پزشک زن خالصانه برای کمک به جبهه ها و خدمت در پایگاه های مختلف امدادی اعزام شدند. به دلیل صبر و تحمل بالای زنان امدادگر آنها ساعت های زیادی برای امدادرسانی به مجروحان در پایگاه ها مشغول فعالیت بودند. معصومه رامهرمزی ازجمله دختران رزمنده ای بوده است که با وجود سن پایین درسال های جنگ به صورت داوطلبانه در جبهه و بیمارستان های آبادان حضور پیدا کرد و به عنوان امدادگر امدادرسانی به مجروحان را تجربه کرد. رامهرمزی در گفت و گو با «ایران» به خصوصیات و روحیه ای که یک امدادگر باید در شرایط بحران داشته باشد اشاره کرده ومی گوید:«فردی که وارد فضای امدادگری می شود باید جسارت، آرامش، تخصص و توکل داشته باشد که از نظر من جسارت مهمترین آن است. چون امدادگر وقتی وارد این حیطه کاری می شود خودش هم در معرض خطر قرار می گیرد. مثل این روزها، پرستارانی که بالای سر بیماران کرونایی هستند احتمال مبتلاشدن شان بیشتر از دیگران است و اگر بترسند و جسارت نداشته باشند نمی توانند با آرامش کارشان را انجام دهند. آن زمان ما وقتی کار امداد می کردیم باید به منطقه جنگی میرفتیم و اصلاً بعید نبود ما هم مجروح، جانباز یا شهید شویم. به خاطر همین امدادگر اول از همه باید جسارت داشته باشد .» این امدادگر دوران دفاع مقدس اکنون بیش از 24 سال است که به پژوهش و نویسندگی مشغول است. کتاب های «اسماعیل»، «راز درخت کاج» و «امدادگر کجایی؟» و«یکشنبه آخر» ازجمله آثار اوست. در ادامه خاطره ای از او که به اولین روزهای تجربه اش به عنوان امدادگر مجروحان در روزهای مقاومت خرمشهر برمی گردد، می خوانید.
من در شهر زیبای آبادان به دنیا آمدم. شهری که جزیره ای بود بین رود بهمنشیر و اروند. مدرسه ای که درس می خواندم طوری واقع شده بود که من از توی کلاس می توانستم لوله های پالایشگاه را ببینم. من به این لوله های بلند پالایشگاه، به آژیری که کشیده می شد و نخل هایی که دورتا دور شهرمان را محاصره کرده بودند خیلی علاقه داشتم. به دلیل مرزنشینی و فاصله کمی که آبادان با عراق داشت مرتب از کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس در شهر رفت و آمد بود. تفکر بچه های آبادان آزاد بود. من از همان بچگی به کتابخانه می رفتم و با فعالیت های فرهنگی و تفکرات مختلف آشنا شده بودم. خیلی به امام (ره) علاقه داشتم، شاید یکی از عواملی که با سن کم در صف انقلاب ایستادم همین آشنایی با تفکرات مختلف بود.
از سال های پیش از انقلاب به دلیل هم مرزی با عراق و فاصله خیلی نزدیکی که آبادان به این کشور دارد، شاهد اختلافات مرزی بین ایران و عراق بودم. اما این اختلافات که به یک شکلی پایان یافته و مرزها هم تعیین شده بود، از سال 57 با بهانه های مختلف از سرگرفته شد. صدام فردی دیکتاتور و خشن بود که جنون حکومتی بسیاری داشت و با پشتگرمی به دولت های بزرگ و با حمایت های مالی و نظامی شیوخ منطقه دولت بعث عراق با ما وارد جنگ شد. چند روزقبل از آغازجنگ، صدام در یک سخنرانی که از تلویزیون پخش شد (ما در آبادان می توانستیم شبکه های تلویزیونی عراق را هم بگیریم و ببینیم) معاهده الجزایر را پاره کرد و گفت:«من این معاهده را زیر پا می گذارم و مرزهایی را که قبلاً تعیین و توافق هایی که قبلاً انجام شده به رسمیت نمی شناسم.» او آن روز ادعا کرد که با حمله به ایران روزاول خرمشهر را می گیرد، روز دوم آبادان، روز سوم به اهواز وارد می شود و ظرف 10 روز به تهران می رسد! ذهنیت صدام این بود که دولت جدید ایران هنوز خوب سر و سامان نگرفته است. آن زمان 2 سال از انقلاب اسلامی گذشته و کشور با مشکلاتی دست به گریبان بود. صدام گمان می کرد ایران به دلیل مشکلات نمی تواند در مقابل قدرت نظامی عراق و حمایت های مالی و نظامی بسیاری که به او وعده داده شده بود بایستد و تاب بیاورد و حتماً شکست می خورد.
از آن سخنرانی چند روزی نگذشته بود که حملات بعثی ها به ایران شروع شد؛ کاتیوشا می زدند، خمپاره می زدند، توپ می زدند و خرابی های بسیاری ایجاد کردند.
من و صدیقه خواهرم و اسماعیل برادرم از صبح که بیدار می شدیم سریع آماده می شدیم و برای کمک به سطح شهر می رفتیم. مادرم با خانم های دیگر که هم محله ای های ما بودند منتظر می ماندند تا ما برگردیم. به هر جایی سر می زدیم تا ببینیم کجا می توانیم کمک کنیم. شروع کار امدادگری ما از اینجا بود.
اولین باربه همراه خواهرم به بیمارستان امدادگران رفتیم و گفتیم ما می خواهیم کمک کنیم. گفتند بیایید! اینجا مجروح زیاد می آورند و برای حمل و انتقال آنها ما نیاز به کمک تان داریم. ما با اینکه جثه هایمان خیلی درشت نبود، مجروح هایی که روی برانکاردها خوابیده بودند تا مداوا شوند، جابه جا می کردیم. هر روز کارمان همین بود تا اینکه 27 مهر برادرم اسماعیل در خرمشهر به شهادت رسید و مادرم از آن چیزی که می ترسید؛ برایش اتفاق افتاد. بعد از شهادت اسماعیل ما مدت کوتاهی از شهر خارج شدیم و به شیراز رفتیم.اما من دوباره همراه با یک اکیپ پزشکی و جهادی از استان فارس به آبادان بازگشتم و به عنوان امدادگر در بیمارستان شرکت نفت مشغول به کار شدم.
بعد از مدتی فعالیت در بیمارستان شرکت نفت، شنیدم بیمارستان طالقانی نیاز به نیرو دارد. به بیمارستان طالقانی رفتم و آنجا مشغول به کار شدم. من تا آن موقع هیچ دوره امدادگری ندیده بودم و حتی بلد نبودم آمپول بزنم. پانسمان کردن را هم بلد نبودم و همه این کارها را به شکل تجربی در اورژانس بیمارستان طالقانی یاد گرفتم. آنجا پزشکیاری بود که کار را به من یاد داد و با کمک های اولیه آشنایم کرد.
با جان و دل آن روزها هر کاری از دستم بر می آمد برای مجروحان انجام می دادم.
اتفاقات زیادی در آن دوران می افتاد که لحظه به لحظه اش با تمام دلهره ای که داشت برایم خاطره است. بعضی وقت ها به ما امدادگران میگفتند که برای اعزام مجروح به مرکز درمانی دیگر باید همراه مجروح برویم و مراقب شان باشیم. یادم می آید یک روز دکتر بصیری که مسئولیتی در اورژانس داشتند من را صدا زدند و گفتند:«یک مجروح ضربه مغزی داریم که خیلی وضعیت خطرناکی دارد و شما باید او را در آمبولانس تا پایگاه وحدتی همراهی کنید و مراقب وضعیتش باشید. اکسیژنش را وصل کنید و اگر ایست قلبی شد سریع اقدامات لازم را انجام دهید و ...» دکتر یکسری دستور پزشکی داد و من همراه آن مجروح سوار آمبولانس شدم و کنارش نشستم. در طول راه مرتب علائم حیاتی اش را کنترل می کردم که یک دفعه دیدم انگار نفس ندارد و نبضش ضعیف شد، هر کاری لازم بود انجام دادم. آمپول هایی که مشخص کرده بودند تزریق کردم، اما دیدم وضعیتش لحظه به لحظه بدتر می شود، احساس کردم پاهایش مثل کسی که انگار جان می دهد تکان می خورد. خیلی منقلب شدم و متوسل شدم به امام زمان (ع). احساس مسئولیت می کردم و مدام با خودم می گفتم نباید وقتی من وظیفهام است که از او نگهداری کنم او شهید شود. اگر در بیمارستان شهید می شد آنقدر بهم سخت نمیگذشت و ناراحت نمیشدم اما آن لحظه احساس می کردم شاید من کوتاهی کرده ام. هر اقدام پزشکی نیاز بود انجام دادم و شروع کردم امام زمان را صدا کردن... إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ و ... الی آخر، بعد هم به زبان خودم از امام زمان شفایش را خواستم:«آقا این بیمار فقط ۱۸ سالشه، تو رو به خدا قسم، آقا خانوادهاش منتظرش هستند، آقا به خاطر مادرش و ...» در همین حال بودم که دیدم مجروح دوباره نفس می کشد، نبضش را گرفتم دیدم عادی شده! آن روز یکی از زیباترین روزهای زندگی من بود و هیچ وقت آن روز را فراموش نمیکنم و به خودم همیشه گوشزد می کنم که تلاش پزشکان، پرستاران و امدادگران در جای خود با ارزش است اما ما هیچ وقت نباید دعا و درخواست از خداوند را فراموش کنیم چون او همیشه جواب بنده هایش را می دهد.
رامهرمزی در پایان به مخاطبان اهل مطالعه، یکی از آثارش با عنوان «امدادگر کجایی؟» را که از سوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس چاپ شده و شامل خاطرات علی عِچرِش رزمنده آبادانی است، پیشنهاد داد. به گفته این نویسنده؛ آثارتولید شده با موضوع امداد و پرستاری کم است و او با همین انگیزه این کتاب را که شرح ایثارگری امدادگرانی است که حضورشان در جنگ تحمیلی چنان که باید بازگو نشده است، نوشته واز آنجایی که حال و هوای داستان این کتاب با مسائل این روزها مرتبط است آن را به دوستداران کتاب توصیه می کند.