ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رضا بهرامی کارگردان نمایش «کریملوژی» در گفتوگو با «ایران» :
باید تولید اندیشه کنیم
احسان زیورعالم
در ماههای گذشته چند نمایش در مجموعه تئاترشهر با استقبال خوب تئاتردوستان مواجه شد که یکی از آنها «کریملوژی» بود. برخی از علاقهمندان تئاتر و نمایشهای ایرانی بازی مجید رحمتی را پسندیدند چون به تنهایی روی صحنه حضور دارد و مونولوگی طولانی را اجرا میکند. رضا بهرامی نیز از هنرمندان پیگیر تئاتر است که پیش از این بهعنوان دستیار کارگردان، بازیگر و هنرمند عرصه تئاتر کودک و نوجوان کار کرده است. وی در این سالها تجربههای گوناگونی در کارگردانی داشته است. این روزها نمایش «کریملوژی» به نویسندگی مهران رنجبر و کارگردانی رضا بهرامی و بازی مجید رحمتی در سیوهشتمین جشنواره تئاتر فجر نیز حاضر است. بهرامی چند سال پیش نیز نمایشی با عنوان «سه روز عزای عمومی» نوشته کهبد تاراج با بازی هومن بنایی در کافه نزدیک اجرا کرد و طرح همان نمایش، آغازی بر اجرای نمایش «کریملوژی» شد. کریم شیرهای در تاریخ نمایش ایران مهم است زیرا که وی از تلخکان دربار ناصرالدینشاه بود و مرگ او سبب شد تا درباریان در کشور سه روز عزای عمومی اعلام کنند. متأسفانه اطلاعات ما از هنرمندان دوران قاجار بسیار اندک است و پژوهشهای جدی و کاربردی نیز ناچیز است. هیچ کس هم نمیداند مزار کریم شیرهای کجاست! بهرامی در نمایش «کریملوژی» به مزار کریم شیرهای میپردازد و این کار را با استفاده از شیوههای مختلف نمایشهای ایرانی انجام میدهد. به مناسبت حضور نمایش «کریملوژی» در جشنواره تئاتر فجر با رضا بهرامی گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
تاریخ قصههای جذاب و آشنای زیادی دارد؛ چرا به سراغ کریم شیرهای رفتی؟ در این شخصیت تاریخی این روزها گمنام چه دیدی؟
زمانی که تاریخ را مرور میکنیم با داستانهای شیرین و تأثیرگذاری روبهرو میشویم؛ اما یکی از دلایلی که موفق به پرداخت فرهنگ و هنر نشدیم، مبحث موقعیت جغرافیایی و اتفاقاتی است که منجر به جنگ و تحریم شده است. این مسأله منجر به این میشود که فرهنگ و هنر هیچگاه اولویت امور کشور نشود. برای همین باید به قصهها و متلهایی که داریم بخوبی بپردازیم. اینکه چرا سراغ کریم شیرهای رفتهام بازمیگردد به زمانی که من نمایشی محیطی – کافهای با عنوان سه روز عزای عمومی که نوشته کهبد تاراج و همگروهی خوبم اجرا میکردم. در آن کریم شیرهای تلخک دربار ناصرالدین شاه در حول و حوش چهارراه ولیعصر پرسه میزد و به دنبال قبرش میگشت. این ایده برای من خیلی جذاب بود. من این کار را چند شب در کافه نزدیک اجرا کردم و نشان دادم انسانی به این بزرگی در حوزه نمایش ایرانی چرا نباید مشخص باشد قبرش کجاست یا اینکه آدمهای تأثیرگذار مختلفی مانند کریم شیرهای چرا نام و نشانی ندارند. در حالی که میتوانستند مؤلف باشند و ما امروز از آنان بهره ببریم. بنابراین به سراغ این شخصیت رفتم، کریم شیرهای که تلخک ناصرالدین شاه است ولی فاقد هر ترسی بوده است. با زبان شیرینش دغدغه مردم را برای شاه بیان میکرده و هم مشکلات شاه را به زبان طنز نقل میکرده است و شاه و درباریان را از معضلات آگاه میکرده است. پس از سه سال میخواستم کهبد خودش بنویسد. او درگیر مشکلاتی بود و نرسید بنویسد. دنبال کسی گشتم که بتواند آن قلم شیوا و آنچه باب میل هست را بنویسد. چون با مهران رنجبر تجربه قبلی داشتم، دیدم مهران کسی است که میتواند بنویسد. به مهران ایده را دادم و او هم استقبال کرد. متنی نوشت که با متن کهبد تفاوت داشت و ما به دل کار زدیم و وارد فاز اجرا شدیم.
با اینکه تو از شیوههای سنتی نمایش ایرانی بهره بردی ولی نمایش تو چندان شباهتی به تجربههای پیشین ما ندارد. جهانبینی این روزهای تو درباره اجرا چیست؟
اتفاقاً از شیوههای نمایش ایرانی بهره بردم. نقالی میکنم، شبیهخوانی میکنم، چاووشخوانی میکنم. الاغسواری را به نوعی نشان میدهم. بقالبازی را به نوعی معرفی میکنم. آیینهای نمایشی را بازنمایی میکنم. شلی را نشان میدهم و روی صحنه زنپوشی میکنم. اینها همگی جزو نمایشهای ما هستند؛ اما به نوعی حرف تو را قبول دارم که بهره کامل نبردهام. چون میخواستم یک تماس باشد. به نوعی خطی انداخته باشم و از آن رد شده باشم. نمیخواستم زیاد درگیرش شده باشم. مسأله جهانبینی نکته درستی است. برای مثال علیاصغر دشتی به شدت از شیوههای نمایش ایرانی بهره میبرد و آنها را امروزی میکند. علی شمس نیز به نوعی چنین میکند. به قول آقای بیضایی ما نباید حتماً در فضای خاص خودمان گیر کنیم. ما یک فضای سنتی داریم که میتواند به صورت فرهنگ باشد که یکسری از دوستان آن را انجام میدهند تا بدانیم اساس این است. اما در زمانهای که ما در حال بهرهمندی از فناوری هستیم وقتی رایانهها و سرعت اینترنت عجیب وارد بازار میشود، ما نمیتوانیم همچنان همان گذشته را داشته باشیم. ما باید از همان شیوه بهره بگیریم و برای امروز به درستی از آن استفاده کنیم. به همین دلیل حرفت را قبول دارم و نمیخواستم تمرکزم را بر آن شیوهها قرار بدهم؛ بلکه میخواستم یادآوری کنم ما اینها را داشتیم و میتوانیم از آنها استفاده کنیم و به راحتی کار کنیم. ما در نمایشهای ایرانی صحنه آنچنانی نداشتیم؛ اما امروز از دکورهای عظیم و عجیب بهره میبرند. نمیخواهم بگویم این غلط است؛ اما طراحی صحنه بر کاربردش معنا مییابد. در برخی آثار نور و دکور کاربردی ندارد. بازی استیلیزه و مینیمالی که استفاده میشود در نمایش ایرانی وجود داشته است. نیازی نیست ما برویم مکتبهای غربی را مرور کنیم. اگر کمی درباره فرهنگ و تمدن خودمان مطالعه کنیم به این استدلال میرسیم که حرفی برای گفتن داریم.
بازی مجید رحمتی در تمام اجراهای صورت گرفته بهشدت مورد تشویق قرار گرفته است. بین تو و مجید برای این نقش چه گذشت؟
ما تقریباً بیست سال است همدیگر را میشناسیم. تجربه قبلی هم داشتیم و با هم چندین کار داشتیم. من با مجید و مهران بین سالهای 1385 تا 1389 گروهی داشتیم و با هم کار میکردیم. گروه ما بعداً از هم پاشیده شد. من جسته و گریخته با مجید کار میکردم؛ ولی مهران دورتر از ما بود. مجید را این گونه میتوانم خلاصه کنم که به شدت آدم باسواد و بااستعدادی است؛ اما به عنوان یک هنرمند بایستی چیزی که شخصاً خودم هم به او گفتهام رعایت کند. او چون دلش برای تئاتر میسوزد، بیش از حد خودش را خرج میکند. زمانی که قرار بود این کار را شروع کنیم، ابتدا به ساکن مهران رنجبر بازیگر نمایش بود. مهران اعلام کرد که به حضور در نمایش نمیرسد، مجید یکی از دوستان را معرفی کرد و چهره هم هست. من به مجید گفتم میخواهم خودش بازی کند. دلیلم را گفتم. گفتم تو بااستعدادی و نمایش ایرانی را هم خوب میشناسی و میتوانی با ما کار کنی. روزی که تأیید را از مجید گرفتم و خواستیم کار کنیم، در حین گفتوگو درباره متن، به مجید گفتم میخواهم شما در طول نمایش چشمانت را چپ نگه داری. گفتم تصویری که از کریمولوژی دارم تصورم این است که چشمان شخصیت چپ است. اگر به بازی سیاهها در نمایش ایرانی دقت کرده باشید چپ بودن صورت و چشم و لب و دهان در بازیهایشان زیاد دیده میشود. گفت چالش خوبی است و استقبال کرد. وارد کار شدیم و من در ایده اولیه که از طراحی داشتم این طور بودکه فضا باید قبرستان باشد. ما چهار ماه تمرین داشتیم که دو ماه به خوانش متن سپری شد. ما گپ میزدیم و بالا و پایین میکردیم. من اساس کریم را که پیر است برای مجید توضیح میدادم و اینکه چگونه قالب میشکند و به شخصیت دیگری تبدیل میشود. درباره مهندسی صدا و تفکیکها حرف میزدیم. ارتباط من و مجید، با وجود بزرگتر بودن مجید، ارتباطی چون پدر و پسر بود. ما دو رفیق بودیم در این اجرا و خیلی جاها به مشکل خوردیم. این گونه نبود که در تمرین خیلی جدی پیش برویم و با رفاقت پیش رفتیم. این حجم انرژی خوب روی صحنه ناشی از تلاش ما در پشتصحنه بود که به یکدیگر انرژی مثبت بدهیم. خیلی همدیگر را به چالش کشیدیم. من و مجید مدام به هم ایده دادیم. من خیلی جاها را قیچی زدم که به فضای مناسبی برسم.
حضور چنین نمایشی در فجر کمی میتواند عجیب باشد. نمایشی که به سنتها گره میخورد و تبعیدی به جشنواره دیگری است، این بار در فجر است و مملو از امید. چرا باید چنین نمایشی در فجر باشد؟
من با این مسأله مخالفم. از اینکه چون کریملوژی آیینی و سنتی باشد و حضورش در فجر مناسب نیست را موافق نیستم. اگر این کار باید در جشنوارهای باشد باید در فجر باشد نه آیینی و سنتی. فجر فستیوالی بزرگتر و بازتر است که بینالمللیتر است و ما میتوانیم در این جشنواره نمایشی ایرانی در معرض دید قرار بدهیم. قرار نیست این تصور ایجاد شود که همواره غربی هستند یا برگرفته از متون غربی. ما از خودمان چیزهایی داریم و این ضعفی است که سالهاست با آن دست و پنجه نرم میکنیم. اولین چیز در نمایش متن است و ما متن خوب متأسفانه نداریم. یا تفکر خوبی به عنوان نویسنده نداریم یا آن نویسندگان خوب هم از طرف مسئولان سانسور میشوند که دیگر چیزی برای ارائه ندارند. اگر مسئولان جشنواره فجر ترس و سانسور را کنار بگذارند، اگر متوجه شوند که ما نمایش تولید میکنیم نه کار سیاسی، جشنواره شکوفا میشود. نقد اجتماعی همیشه وجود دارد. از رأس دولت تا ذیل جامعه این حق را دارد که نقد اجتماعی داشته باشد. در این نقد تلنگر هم وجود دارد. به عنوان هنرمند در بخشی از کار باید تولید اندیشه و تفکر کنیم. پس تولید اندیشه جای نقد است. راهکار در این اثر وجود دارد و باید در این راهکارها گاهی یک سری از سدها برداشته شود. اگر رخ دهد اتفاقات خوشایندی برای جامعه است. مسئولان نباید ناخرسند باشند و احساس کنند که این حرکت ما سیاسی است. اگر قرار بود کار سیاسی کنیم که اینجا نمیماندیم. در یک کشور دیگر فعالیت میکردیم. ما در بدترین شرایط بدترین حرفها و تهمتها را میشنویم؛ اما باز اجرا میرویم. اگر فجر به نمایش ایرانی، نه صرفاً آثار آیینی و سنتی بپردازد، به امثال آثار آقایان ساعدی و بیضایی و کیانی فرصت دهد تا توسط جوانان کار شود و آن خط فکری را ادامه دهند، شکوفا میشود. این متون از جامعه و اجتماع ما برآمده است. جامعه ما معضل دارد و ما به عنوان هنرمند بایستی به آنها بپردازیم. بهترین ویترین برای نشان دادن هم فجر است.
آینده جشنواره فجر را چطور میبینی؟
درباره آینده فجر باید بگویم ما همه امید داریم و به امید زندهایم. ما نیاز به این امید داریم. امیدوارم هر ثانیه که میگذرد اتفاقات خوبی برایمان پدید آید و برای فجر هم چنین آرزویی دارم ولی همه مستلزم این است که سیاستگذاران جشنواره فجر یک چیز را فراموش نکنند. جشنواره فجر ویترینی است که بسیاری روی آن زوم هستند. زمانی این ویترین به چشم میآید که آثار چیده شده در آن درست باشند. آثار درست به کدام آثار اطلاق میشود؟ منظورم آثاری است که در آن مشکلات جامعه ما، ایجاد تفکر و انگیزه و امید در آن وجود داشته باشد. باید فکر به درستی بازتاب یابد. باید بتوانی برای جامعهای که خسته است، امید ندارد، آمار فقر، بیکاری و طلاق در آن افزایش یافته است، انگیزه بیافرینی. این نیست که چند میلیارد بگذاری و بگویی جشنوارهای برگزار شد. باید برای آن چند میلیارد فکر داشته باشی و تولید فکر کنی. اگر نهایتاً در این جشنواره پنج میلیون مخاطب وجود داشته باشد، اگر شما بتوانی یک نفر از این جمعیت را از راه کج به راه راست هدایت کنی، آنجا اتفاق خوبی رخ داده است. یعنی چیدمان ویترین شما درست بوده است. امیدوارم آینده فجر به این سو برود. ایدهآل ما هنرمندان این است. میخواهیم حرفمان را راحت بزنیم. بگذارید با جامعه راحتتر حرف بزنیم. کجا بهتر از صحنه تئاتر میتواند چنین اتفاقی رخ دهد؟ باید هزینه گزافی صرف کنید تا با یک روانشناس صحبت کنید؟ اگر اجازه دهند در فضای تئاتر حرفمان را بزنیم، مخاطب ما را نگاه میکند، نگاه کردن آنان را به چند حس ناخودآگاه سوق میدهیم. گاهی تهاجمی میشوند و میخواهند ما را بزنند. گاهی اوقات تفنن است و میخندند و این خوب است. امیدوارم آینده فجر به سمتی برود که ما با مردم و مردم با ما حرف بزنند.
به نظرت فجر به نقطه ایدهآل تو میرسد؟
اگر مسئولان و افراد در رأس، قوانین درستی برای جشنواره داشته باشند، میتوانیم نمایشهای خوبی را در جشنواره فجر در قالب نمایش ایرانی داشته باشیم.
با توجه به فعالیتهای برونمرزی تو، آیا در فکر همکاری مشترک با گروههای خارجی هستی؟
واقعاً دوست دارم این کار در خارج از ایران اجرا داشته باشد؛ ولی با شرایط امروز جامعه که همه چیز تحریم میشود و این تحریم از بیرون تحمیل میشود، امید خوبی ندارم. امیدوارم در بازار تئاتر که کار ارائه میشود، اتفاقات خوبی برایمان رخ دهد. دوست دارم قالبهای نمایش ایرانی و شخصیت کریم شیرهای را به دیگران معرفی کنم.
نمایش «کمیته نان»
رنجِ چندپاره
نیلوفر ثانی
کمیته نان به واسطه کارگردان خود لیلیعاج، که سالها دغدغه او قشر فرودستی از جامعه است که با طبقه کارگر پیوندخورده و معضلات متعددی گریبانگیرشان است، حائز اهمیت است. وضعیت کارگری که تحت شرایط سخت، به زندگیاش ادامه میدهد و اگرچه نیروی محرکه تولید جامعه است اما از نظر معاش و سطح رفاه زندگی در مضیقه است. قشری که در نمایشها و متنهای تئاتر امروز کمتر جایی دارد و قابل رقابت با سیل نمایشهای کمدی و بازاری نیست، حضور پررنگ زنان و محوربودنشان در متنهای لیلیعاج، ادای دین دیگری است به قشری اقلیت که هرچه پرداخت بیشتر به وضعیت و شرایط آنان در تحولات اجتماعی و جامعه، میتواند آگاهیبخش و مؤثر باشد. چنین تئاتری که میخواهد جدای از سبک خود ارتباط معنادار و نزدیکی با مخاطب بویژه تماشاگر عام برقرار کند، نیازمند، سادگی و درعینحال هوشمندی خاصی است که لازمه تأثیرگذاری حداکثری هسته معنایی نمایش باشد. لیلی عاج همواره این دو عنصر را در متنها و اجراهایش دارد. اما آنچه در کمیته نان، زنجیره منسجم آن را درهم میریزد، التقاط بیش از اندازه موضوعات غیرمرتبط، چندپارگی جریان اصلی و حوادث پرحاشیه جنبی است که موجب میشود تمرکز از پیگیری روال اصلی داستان، به هم بخورد. بخصوص جابهجایی دو شخصیت و برادر دوقلو در داستان که نه تنها کمککننده و جذابیت ندارد بلکه نقطه اوج ازهم پاشیدگی زنجیره اصلی است که حتی از موضوع کولبران نیز منحرف میشود و آن را تبدیل به یک روایت دورهمی در تقلیل یک موقعیتِ توصیفی میکند. چنین ضعفی، جهت ارزشمند موضوعی نمایش را، آنچنان بیاعتبار میکند که حتی بیش ازآنکه تأثیرگذاری ثمربخش داشته باشد، معکوس عمل میکند. بویژه رخداد نهایی و تکگویی پرده آخر مادر(الهام شعبانی)، تیغ بُرنده رگ نمایش است که نبض حیاتش را ازکار میاندازد.
این کار نمایش را در حد یک واگویی مصیبت و زنجموره، پایین میآورد و چنان مرثیهگوست، که حتی عکس، عمل میکند و ساحت نقد اجتماعی را، با یک ماجرای سطحی تصادف و مردن ناگهان هر سه برادر، تخریب میکند. تمرکز بر کولبران که حتی نام نمایش «کمیته نان» نیز مرتبط با آن است، درحد یک توصیف زبانی با چاشنی آه و شیون، دریک دیالوگ از زبان دختری که کولبر است، محدود میشود و قابلیتِ پرداخت و مواجهه قابل لمس و نزدیکتری را برای تماشاگر ایجاد نمیکند. توازی چند موضوع در راستای حوادث داستان به غنیترشدن و چندلایهشدن متن و اجرا میانجامد اما اگر دراین مهم افراط شود یا موضوعات ارتباطی معنادار وکارکردی و تکمیلی نداشته باشند تبدیل به ضعف بزرگی میشود که قادر نیست جریان داستان را از پرچونگی بیهوده حفظ کند و روبنایی میشود از توسل به یک موضوعیتِ جذاب، اما نابسنده و عقیم و چه بسا ویرانگر.
کمیته نان، متنی آشفته دارد که در اجرا هم به بار نمینشیند و سوژه قابل پرداختِ پرمایه و شریفی را هدر میدهد. صحنهپردازی و میزانسن پردهها، خلاقیت چندانی ندارد، دکور و بازیها در حداقل میزان مقبولیت است. با تمام آنچه اشاره شد، سطح انتظار تماشاگر از توجه و پرداخت مؤثری از وضعیت کولبران، با کمیته نان برآورده نمیشود، با این حال سوژه مورد طرح که از جنس مردم است، قابل احترام است.
نمایش «ژنتیک»
هستیشناسی ژنهای اکنون
سید حسین رسولی
نمایش «ژنتیک» به نویسندگی و کارگردانی مهسا غفوریان از مشهد در تماشاخانه ایرانشهر اجرا رفت و به موضوع دانشگاه پرداخت. این نمایش ۱۰۰ دقیقهای در بخش مسابقه صحنه سیوهشتمین جشنواره تئاتر فجر حاضر است.
غفــــوریان بـــر خــــلاف نمایـــشهـــای «متساویالساقین» بهکارگردانی عمادالدین رجبلو و «است» به کارگردانی پرنیا شمس که به مدرسه پرداختند به دانشگاه توجه میکند. هر سه این کارها درباره وضعیت «اکنون» و زندگی روزمره جوانان میگویند و هر سه کارگردان هم تلاش میکنند در روایت خود پیشرو باشند. غفوریان از رئالیسم فاصله میگیرد و بر سبک و سیاق «تئاتریکالیته» پیش میرود. او به جزئیات کار ندارد ولی میخواهد فضای دانشگاه را به شکل مینیمال بسازد. کلاسی را شاهدیم که صندلیهای آن وسط صحنه چیده شده است و دانشجویان نیز روی آن نشستهاند و پس از چندی هم استادی وارد میشود. استاد مانند لیدر استادیوم فوتبال است و هرچه که میپرسد دانشجویان با صدای بلند و یکدست و هماهنگ جواب میدهند. استاد به نوعی نماد «دیگری بزرگ» است و قدرت خود را به رخ جوانان میکشد. پساز چند دقیقه، سه دانشجوی دختر به کلاس میرسند ولی استاد آنان را راه نمیدهد پس یک درگیری لفظی بین این سه دانشجو و استاد شکل میگیرد. استاد میخواهد آنان از کلاس بیرون بروند ولی یکی از دانشجویان، اسم دختر دیگری را میآورد که اگر او دیر آمده بود، استاد حتماً وی را راه میداد. این موضوع باعث درگیری بیشتری میشود و کار به حراست میکشد. در حراست هم داستانهای مختلف دیگری پشت سر هم شکل میگیرد چون هر دانشجویی که به حراست میرود تلاش میکند برای رهایی خود، دانشجوی دیگری را لو بدهد و این وضعیت تا انتها ادامه مییابد. نام نمایش بشدت نمادین است چون ژن واحد مولکولی وراثت از یک ارگانیسم زنده است. چند مفهوم دیگر چون قضاوت و قربانی کردن دیگران برای رهایی خود نیز شکل میگیرد. استاد هم نمادی از قدرت و «دیگری بزرگ» است. این نمایش از نظر فرم هم جالب است چون تقریباً با یک اثر فرمالیستی شاعرانه طرف هستیم. همه چیز به شکل فرمهای تکراری در آمده است و حتی روایت داستان نیز به تکرار میافتد تا موضوع خود را روشن کند. چند بار، روند دیر رسیدن دانشجویان به کلاس درس را میبینیم و در ادامه هم چند بار روند بازجویی حراست دانشگاه را. انگار این چرخه مدام تکرار میشود و خواهد شد. البته یکی از مشکلهای اجرا، تکراری بودن اغلب موقعیتهاست که بشدت مرا خسته کرد. این نمایش میتوانست کوتاهتر و جمع و جورتر و منسجمتر باشد. یکی دیگر از مشکلها هم به شاعرانه بودن مفاهیم انتقادی درون متن مربوط میشود. موضوع «هستیشناسی اکنون» که توسط میشل فوکو بیان شده بشدت به کار تئاتر ایران میآید. مسأله مورد چالش فوکو با تاریخنگاران سنتی این است که با قرار دادن رویدادها در یک توالی هدفمند و سیر علی، اکنون را تنها وضعیت ممکن نشان میدهند و با این کار، ایده کلی و چشمانداز خود را در نگارش رویدادها، پنهان میکنند. در واقع، گذشته تنها در گرو اکنون معنا مییابد و تبارشناسی هم «نگارش تاریخ اکنون است». مهمترین نکته مثبت نمایش «ژنتیک» غفوریان نیز توجه به تاریخ اکنون است.
راهنمای تماشای جشنواره تئاتر فجر/ چهارشنبه 16 بهمن
بیگانه در خانه
نویسنده: سید محمد مساوات
کارگردان: سید محمد مساوات
مکان: سالن اصلی تئاتر شهر
زمان:19
شهر: تهران
بخش: مسابقه صحنه
مدت زمان اجرا: 120 دقیقه
مهندس واشینگ کلوز
نویسنده: ابوالفضل بلغندر
کارگردان: ابوالفضل بلغندر
مکان: تئاترشهر-سایه
زمان: ۱۷ و ۱۹
شهر: قم
بخش: مسابقه صحنهای
مدت زمان اجرا: ۴۵ دقیقه
صدمین سالگرد فتح گریه
نویسنده: صابر محمدی
کارگردان: مهرداد علیپور
مکان: تئاترشهر-قشقایی
زمان: ۱۷:۳۰ و ۱۹:۳۰
شهر: گچساران
بخش: مسابقه صحنه
مدت زمان اجرا: ۵۵ دقیقه
ننه مدهآ
نویسنده: یوسف شکوهی
کارگردان: آژمان بیژنی نسب
مکان: تالار مولوی
زمان: ۱۷ و ۱۹
شهر: فسا
بخش: مسابقه صحنه
مدت زمان اجرا: ۵۰ دقیقه
غمنومه وطن و تن
نویسنده: جواد خاکسار حقانی
کارگردان: جواد خاکسار حقانی
مکان: ایرانشهر
زمان: ۱۷ و ۲۰
شهر: شهرکرد
بخش: مسابقه صحنه
مدت زمان اجرا: ۶۰ دقیقه
زنی اینجا نمانده
نویسنده: افشین خدری
کارگردان: افشین خدری
مکان: مجموعه تئاترشهر
زمان: ۱۶
شهر: سنندج
بخش: خیابانی
مدت زمان اجرا: ۲۵ دقیقه
بهار میاد
نویسنده: محمد برومند
کارگردان: محمد برومند
مکان: مجموعه تئاترشهر
زمان: ۱۶:۳۰
شهر: مشهد
بخش: خیابانی
مدت زمان اجرا: ۴۰ دقیقه
در انتظار گودو
نویسنده: ساموئل بکت
کارگردان: امیر حسین جوانی
مکان: نوفل لوشاتو
زمان: ۱۹ و ۲۱
شهر: تهران
بخش: +فجر
مدت زمان اجرا: ۸۰ دقیقه
یک شهر پر از قصه
نویسنده: مهرداد یاراحمدی صارمی
کارگردان: شبنم منصور
مکان: ایران تماشا
زمان: ۱۹
شهر: تهران
بخش: +فجر
مدت زمان اجرا: ۷۰ دقیقه
وقتی همه خواب بودیم
نویسنده: حمید عبدالحسینی و علیرضا زارع
کارگردان: حمید عبدالحسینی
مکان: مهرگان
زمان: ۲۱
شهر: تهران
بخش: +فجر
مدت زمان اجرا: ۶۰ دقیقه
خوابمردگی
نویسنده: سجاد داغستانی
کارگردان: فرهنگ روشنی
مکان: آژمان
زمان: ۱۹:۳۰
شهر: تهران
بخش:+فجر
مدت زمان اجرا: ۶۵ دقیقه
ماندات
نویسنده: پوریا جلالوندی
کارگردان: پوریا جلالوندی
مکان: دیوار چهارم
زمان: ۱۷:۳۰
شهر: تهران
بخش: +فجر
مدت زمان اجرا: ۶۰ دقیقه
«ایران» از نمایش های برجسته سیوهشتمین جشنواره تئاتر فجر گزارش میدهد
وقتی صحنه نمایش از آیندهای درخشان میگوید
سید حسین رسولی
چند روزی از جشنواره میگذرد و اکنون بسیاری از کارها دیده شدهاند. جالب است که تعدادی از نمایشها از پیش در تهران روی صحنه بودند و بیشتر منتقدان و تئاتردوستان نیز با آنها آشنا شده بودند. امسال نمایشهای «بیگانه در خانه» به نویسندگی و کارگردانی سید محمد مساوات، «متساویالساقین» به نویسندگی و کارگردانی عمادالدین رجبلو، «باقوحش» به نویسندگی فراز مهدیان دهکردی و کارگردانی امیربهاور اکبرپور دهکردی، «است» به نویسندگی پرنیا شمس و امیر ابراهیمزاده و کارگردانی پرنیا شمس، «کریملوژی» به نویسندگی مهران رنجبر و کارگردانی رضا بهرامی، «دستهایم کو مم حسن» به نویسندگی رضا گشتاسب و کارگردانی رضا کرمیزاده بیشتر از دیگر تئاترها مورد توجه نویسندگان، منتقدان و تئاتردوستان قرار گرفتند.
یکی از مهمترین غافلگیریهای جشنواره امسال مربوط بهکارهای شهرستانی بود. جوانان تئاتری هم که سالهاست گوی رقابت را از استادان کهنهکار تئاتر ربودهاند و اجازه نفس کشیدن به کسی نمیدهند. برخی از کارهایشان آنچنان جسور، خلاق و منسجم است که حرفی برای گفتن نمیماند. گروههای شهرستانی هم همیشه حرفهایی برای گفتن داشتهاند. امسال دو نمایش «متساویالساقین» به نویسندگی و کارگردانی عمادالدین رجبلو و «باقوحش» به نویسندگی فراز مهدیان دهکردی و کارگردانی امیربهاور اکبرپور دهکردی بازخوردهای مثبت فراوانی داشتند. کار رجبلو بشدت رئالیستی است و آنقدر در این زمینه افراط میکند که به فضای ناتورالیستی نزدیک میشود ولی تلاش میکند همه چیز را تنها به وراثت و محیط پیوند نزند و کمی هم روحیه انتقادی دارد. نمایش «باقوحش» به خانواده میپردازد. ما شاهد خانوادهای سه نفره هستیم که در فضایی رئالیستی آغاز به کار میکند ولی ناگهان همه چیز به هم میریزد و فضایی شبیه به کارهای رئالیستی پستمدرن شکل میگیرد و منطق روایت به هم میریزد. انگار با نوعی رئالیسم جادویی طرف هستیم؛ مثلاً مرد خانواده تصمیم میگیرد برود و مرد دیگری که شبیه اوست وارد میشود. این دو نمایش تعداد زیادی از نقدها را به خود اختصاص دادهاند که نشان از اهمیت ویژه آنها دارد.
نمایش «بیگانه در خانه» به کارگردانی سید محمد مساوات و بازی محمد علیمحمدی و نوید محمدزاده هم یکی دیگر از کارهای پر مخاطب و مورد توجه جشنواره است. این نمایش ابتدا در تئاتر مستقل تهران روی صحنه رفت و سپس به سالن اصلی تئاترشهر آمد. مساوات چند سالی میشود که حضور خود را محکم کرده و آنقدر مورد توجه بوده است که تأثیر چشمگیری روی برخی گروههای جوان گذاشته است. کار او پر از جزئیات ریز و درشت است. شاهد دکورهایی ناتورالیستی هستیم ولی شیوه اجرایی مساوات نزدیکی خاصی به سبک ناتورالیستی ندارد و بیشتر نویسندگان به او برچسب پستمدرن زدهاند. نکته مورد اهمیت در این کار مساوات، اهمیت سینما و دوربین فیلمبرداری است. این نمایش با بازخوردهای مثبت فراوانی روبهرو شده و نقدهای فراوانی هم برای آن نوشته شده است. نمایش «است» به کارگردانی پرنیا شمس نیز یکی دیگر از کارهای مهم امسال است. کارگردان جوان و دهه هفتادی این نمایش مورد توجه قرار گرفته است و مسیر جالبی را از تئاتر دانشگاهی تا جشنواره فجر پیموده. به نظر میرسد این کارگردان جوان و گروه جوانش یکی از شانسهای جشنواره امسال باشند. موضوع این نمایش به مدرسهای دخترانه میپردازد و در تالار مولوی میزبان تئاتردوستان بود. نمایش «ژنتیک» به نویسندگی و کارگردانی مهسا غفوریان از مشهد نیز در جشنواره حضور دارد ولی انتظارات را آنچنان برآورده نکرده با اینکه کاری متفاوت است. مهمترین مشکل این نمایش بازیگران آن هستند که کیفیت بالایی ندارند ولی شاید در بخش کارگردانی یکی از نامزدها باشد. رضا گشتاسب یکی از پر کارترین هنرمندان امسال است. او از هنرمندان موفق در جشنوارههای ریز و درشت است و امسال چند نمایشنامه در بخش صحنهای دارد که یکی «نمایش کوچه مختار بود و ساسان بود و سیمین» بهکارگردانی جواد صداقت و الهام ابنی است؛ دیگری «دستهایم کو مم حسن» به کارگردانی رضا کرمیزاده و آن یکی هم «چند روایت نامعتبر از آنچه نمیدیدیم» بهکارگردانی کریم علیخواه. گشتاسب به فضای رئالیسم جادویی و سوررئالیسم علاقه دارد و معمولاً نمایشنامههای او هم تماشاگران را راضی میکند و هم منتقدان را. بهنظر میرسد کارهای وی یکی از شانسهای اصلی جوایز امسال باشد. مجید رحمتی در نمایش «کریملوژی» بهکارگردانی رضا بهرامی درخشش خیرهکنندهای داشته است و اکثر نویسندگان تئاتر از حضور صحنهای او تعریف کردهاند. وقتی این نمایش در تئاترشهر اجرا شد با استقبال تئاتردوستان روبهرو شد ولی نمایشنامه آن مورد پرسشهای گوناگونی قرار گرفت.
مهران رنجبر نویسنده این نمایش، امسال دو کار در جشنواره دارد. او نمایشنامه «مارلون براندو» را هم نوشته و کارگردانی کرده است. لیلی عاج با نمایش «کمیته نان» در جشنواره حاضر است که افت فراوانی داشته است و بعید است مانند پارسال جایزهای را به خود اختصاص بدهد ولی کار او به وضعیت کارگران میپردازد و مورد پسند برخی از سلیقههاست. افشین زمانی که از فجر جایزه دارد با نمایش «شازده احتجاب» حاضر است و احتمال دارد در بخش کارگردانی مورد توجه قرار بگیرد. او کارگردانی جسور و زحمتکش است که پیش از متن «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» به نویسندگی بهرام بیضایی را اجرا کرده و با استقبال فراوان روبهرو شد. امسال دو نمایش با توجه به شخصیت اسطورهای «مدهآ» هستند که هر دو از شهرستان میآیند و بازیگران آنها هم زحمت فراوانی کشیدهاند اما تنها نمایش «ننه مدهآ» به کارگردانی آژمان بیژنینسب در بخش مسابقه قرار دارد. حرف و حدیثها درباره رقابتی بودن و غیر رقابتی بودن جشنواره هم گسترده شده است. برخی اعتقاد دارند که جایزه باعث ایجاد انگیزه میشود و آن کسی هم که جایزه میگیرد آینده روشنی خواهد داشت ولی مخالفان میگویند آنانی که جایزه نمیگیرند دچار سرخوردگی میشوند. گروهی میگویند رقابت باعث تولید خشونت و حاشیه میشود و این رفتار مناسب تئاتر نیست. گروهی دیگر میگویند اگر رقابت نباشد چطور میشود دیگران را قضاوت کرد. خیام وقار کاشانی، مدیر بخش «بهعلاوه فجر» سیوهشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر میگوید: «رقابتی برگزار کردن این بخش میتواند به ادامه روند فعالیت تماشاخانهها کمک کند زیرا آنها سعی میکنند در طول سال حساسیت و دقت بیشتری برای پذیرش آثار داشته باشند تا در پایان سال که جشنواره تئاتر فجر براساس ملاکهایی به ارزیابی و امتیازدهی آثار میپردازد، عملکرد بهتری ارائه کنند. اگر رقابت به شکلی درست و با برنامهریزی انجام شود، مدیران جشنوارهها در زمینه پذیرش آثار دقت بیشتری خواهند داشت و صرفاً متمرکز بر جنبه تجاری آثار نخواهند بود. جشنواره تئاتر فجر باید از تماشاخانههایی که برنامه خوب و باکیفیتی در طول سال داشته، حمایت و همچنین به این موضوع که چه تعداد از نمایشهای بخش مسابقه تئاتر ایران از تماشاخانههای خصوصی هستند، توجه کند.»
از سوی دیگر، یوسف باپیری از کارگردانان تئاتر میگوید: «ما به جای اینکه سیاستهای غلط را اصلاح کنیم، درگیر داوری و رقابت و مسائل حاشیهای شدهایم. همان طور که میدانید رقابت باعث خشونت میشود. گروهها باید در جشنی همگانی شرکت کنند و روابط اجتماعی خود را گسترش بدهند ولی شاهد خشونت و درگیری و نفرت و خشم هستیم. همه با هم دشمن شدهاند. ما به جای اینکه اجراهای همدیگر را نگاه کنیم و با یکدیگر گفتوگو کنیم با هم درگیر هستیم. این بحث خیلی جدی است. باید هر چه زودتر سیاستهای غلط و رویکردهای فعلی جشنوارهها اصلاح شود.» این بحث همچنان در تئاتر ایران در جریان است و باید ببینیم در آینده چه اتفاقهایی رخ خواهد داد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
باید تولید اندیشه کنیم
-
رنجِ چندپاره
-
هستیشناسی ژنهای اکنون
-
راهنمای تماشای جشنواره تئاتر فجر/ چهارشنبه 16 بهمن
-
وقتی صحنه نمایش از آیندهای درخشان میگوید
اخبارایران آنلاین